همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق ِ معمول من ِ بی سر و پا جا ماندم...
همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق ِ معمول من ِ بی سر و پا جا ماندم...
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان
مشهد، حرم، ورودی باب الجوادتان
آقا دلم عجب گرفته برایتان
آقای دلهای بی قرار! انگار خوانده ای مرا.
مرا که در حسرت دیدنت و تنفس عطر حرمت می سوزم. انگار صدا کرده ای مرا٬ مرا! کوچک ترین زائر حریم آسمانی ات را!
و انگار در کوی تو من وجود ندارد٬ همه چیز توست!
قنـــــاریان همه رفتــــندازاین قفـــــس گویا
دلیـــــل ماندن ما هم شــــکسته بالى شـــد...!!
دارد به دل صلابت کوه شکیب را
از لحظه ای که بوسه زده زخم سیب را
با کاروان نیزه چهل منزل آمده
این راه پر فراز بدون نشیب را...
السلام علیک یا بنت علی المرتضی
یوسف رحیمی
بعضی دوستها را تو شرایط حساس میشه شناخت، مثل شرایط حساس قبل از امتحانات :) :دی
دستتــ درد نکنه دوست عزیز .
اول که رفتم هلال احمر برای خودم رفتم ... بعدش نظرم عوض شد و به خاطر یه سری مسائل دیگه ادامه دادم ...
گاهی اوقات سر یه سری از مسائل دوباره رفتم سراغش که این مورد را به غیر از یکی از دوستان هیچ کس دیگه ای خبر نداره.
الان که میبینم خیلی فعالیتهام کم شده حس میکنم دارم به اون اهداف و اون مسائلی که به خاطرش تو هلال احمر موندم خیانت میکنم :|