کجا میخوای بری؟! ....
چهارشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۱، ۰۸:۱۸ ب.ظ
برگشت بود ...
شب رسیدیم به کجا یادم نیست ولی یه رستوران بود برای شام ...
دو تا کاروان بودیم، نرفتم داخل رستوران نشسته بودم و بیرون فکر میکردم ...
سگهای خیلی بزرگی اطرافم سروصدا میکردن
الان که فکر میکنم میبینم من چطوری اونجا نشسته بودم و به سگها کاری نداشتم، اونا هم ...
چه غم اگر بعضی دانشگاه ها بگن نباید میرفت کربلا ...
۹۱/۱۰/۱۳