نجف(5)
اولین شهری از عراق که به ان رسیدیم شهر بدره بود شهری خرابه .
اولین ایستگاهمان در عراق شهر کوت بود ان هم خراب در مسجدی که نماز خواندیم جلوی درش کلی نیرو با کلاش ایستاده بودند از آقای حسینی پرسیدم اینا برای چی اینجا هستند گفت اینا برای وزارت کشور عراق هستن و برای تامین امنیت .
بعد از نماز و صرف نهاری جالب که خوشمزه هم بود در اتوبوس به سمت مقصدمان یعنی نجف راه افتادیم .
در اتوبوس کمی داشتم درباره شهر نجف می خواندم : نخستین ساختمان حرم مطهر در دوران هارون الرشید عباسی بنا گردید و پس از آن همواره در حال تجدید و عمران و توسعه بوده است .
گنبد عظیم و ایوان روحبخش آن، به دستور نادرشاه افشار با خشتهای طلایی تزیین شده. آیینه کاری حرم به وسیله هنرمندانی از اصفهان در سالهای دهه چهل شمسی انجام گرفت.
قبر مطهر حضرت، درون صندوقی از خاتم و ضریحی نقره ای قرار دارد; صندوق خاتم از ساخته های دوران شاه اسماعیل صفوی است و از نفایس روزگار بشمار می رود. ضریح مطهر توسط هنرمندان هندی و چینی در سال 1345 هـ . ق. در هند به همت رهبر شیعیان اسماعیلی ساخته و تقدیم حرم مطهر گردیده است.
شهر بعدی نعمانیه بهتر از دو تای قبلی ولی باز هم خراب .
بقیه شهرها را یادم نیست اکثر افراد اتوبوس خوابیده اند من هم خوابم گرفته و می خوابم .
ساعت 16:30 به وقت عراق به نجف رسیدیم .
از اتوبوس که پیاده شدیم پسر بچه هایی با چرخ بار آدم ها را حمل و نقل می کردنند! به قولی تاکسیشون بود ، مثل زمان قدیم مصر که تخت روان بود اینجا هم اکثر خانم ها ی پیر سوار این چرخ ها می شدنند تازه یکیشون هم هی می خواست من را سوار کنه!
نزدیک هتل بودیم که چشمم به گنبد امام علی (ع) افتاد ....
به هتل نجف رسیدیم و در اتاق مستقر شدیم . قرارمون این بود با همون خستگی راه بریم حرم مولا.
حس خوبی است! آدم دارد پرواز می کند.
روحت برای جسمت بزرگ می نماید.
قلبت می خواهد از دهانت بیرون بزند.
داری به آرزویت می رسی.
داری می روی پیش مولا...
یا علی