قلمدان ...

من، از خودم توبه کرده ولی از تو توبه نتوانم که نتوانم...

قلمدان ...

من، از خودم توبه کرده ولی از تو توبه نتوانم که نتوانم...

قلمدان ...

قلمدان، جعبه مانندی است از جنس چوب٬ مقوا یا پاپیه ماشه که برای نگهداری قلم‌های مخصوص خوشنویسی و دیگر ابزار کتابت به کار می‌رود. عکس مشهد مقدس در اردیبهشت ماه سال نود و دو می باشد.
---------------------------------------------------------------
همیشه خدا هست.
همیشه خدا بخشنده است و بنده اگر توبه کار باشد می تواند دوباره بروید، رشد کند و به بالندگی برسد .....
من، از خودم توبه کرده ولی از تو توبه نتوانم که نتوانم.
نوشتن سخته مخصوصا اگه زیر نور چراغ گردون قرمز باشی و زمانی باشه که برق ها رو قطع کرده باشن و عده ای هم خواب باشن.
بعضی از چشم ها توی این تاریکی برق میزنه، هیچکدوم حرف نمیزنن ...
فردا روز سختیه، خیلی سخت ...
معلوم نیست چی می شه خیلی ها از من نخواهند گذشت اما خدا کنه منو بفهمن انتظار ندارم به من حق بدن اما مجبورم، مجبورم اگه حمله کنن جواب بدم اگه زخم بندازن زخم بندازم و...
خدایا تو را به جان فاطمه کمکم کن کمکم کن زبان و قلم گره نخوره تا بتونم حرفام رو بنگارم کمکم کن حرفهام برای احقاق حق باشه نه برای ....
شهادت می‌دهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم
اگر عباس از آرمانی فرمان میگیره که فراتر از ... چرا من تو چنین شرایطی اونو تنها بذارم .
امیدوارم نیت حقیر رو درک کرده باشین من قصد آزار کسی رو ندارم
من واسه صبرتون یه یا علی می‌خوام. همین!

آخرین نظرات
  • ۴ اسفند ۹۳، ۰۹:۵۲ - سید محمد جواد
    بله !
بایگانی

مختارنامه ...

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

اولین شبی که مختار شروع شد، فکر نمیکردم اینقدر خاطرات خوب ازش برام به یادگار بمونه.

خاطراتی که واقعا هم موندنی هستن و هم شیرین ...

خاطراتی که دوست دارم تکرار بشن، راستش اون روزی که یکی از بچه ها بهم گفت که منظور خانوم فلاح از اون قضایایی که پیش اومد این بوده که یعنی مختارنامه یک ساله که تموم شده و شما هنوز ولش نکردید ... خب برای من یا بگم ما جالب آمد، جالب از این لحاظ که این حرف را از خانوم فلاح شنیدیم ... 

خانوم فلاحی که همیشه با ما بود، روز، شب، عید ... یادتونه اجازه نمیدادیم حتی برای خرید برن؟ ....

اما ...

یواش یواش گذشت، خیلی هم از اون حرف خانوم فلاح نگذشتا ولی گذشت ...

که این تغییر رفتار رو توی بعضی دیگه از بچه ها هم مشاهده کردم تغییر رفتاری که فکر میکنم عللش همان عللی بوده که خانوم فلاح گفتن! یا بهتر بگم به همون عللی رسیدن که خانوم فلاح هم به همون علل رسیده بود.

این سولات همراهم بود تا یلدا شروع شد و به سوالام جواب داد و به این نتیجه رسیدم که اونطوری ک خانوم فلاح میگفت نیست و مثل ما کم نیستن.

تفسیرش بماند برای اهل دلش ...


پ.ن 1 : به علت اینکه خیلی از دوستان شاید تا حالا با شبکه های اجتماعی آشنایی نداشته باشن یه شبکه آزمایشی ساختم که دوستان ببینن تا بهتر بتونن تو نظر سنجی نظر بدن :) وبلاگ را هم برای این نساختم چون همه آشنایی دارن.
۹۱/۱۰/۲۰
کربلایی مجید

نظرات  (۳۶)

سلام داداشی منظورتو دقیق نفهمیدم یعنی چی ....ولی فکر میکردم با شروع یلدادوباره جمعمون جمع بشه وبشه با هم حداقل به نقد بشینیم وخاطرات اون روزا رو دوباره زنده کنیم ولی انگار هممون مردیم اصلا روح مرده پاشیدند بین دوستیامون نمیدونم شایدم من از این فضا دور شدم.

میشه جواب سوالاتونو با سریال یلدا بدید دقیق منظورتون چی بود؟
پاسخ:
سلام
دوری ای که به وجود اومده به نظر من به خاطر نبودن و نداشتن یک جای واحد هستش، یعنی ما یه جای ثابت نداریم که به قولی پاتوق بچه ها اونجا باشه، اواخر سریال بود که زمزمه های تعطیلی سایت به گوش میرسید بچه ها به دنبال این افتادن که یه کاری بکنن این قبیله حفظ بشه و خدا را شکر وبلاگ را زدن اوایل خیلی خوب پیش رفت ولی خب نه وبلاگ اون جذابیت را داشت و نه بچه ها اون رغبت را بعد از چندین ماه نشون دادن بعد از اینکه بعد از یه مدت وبلاگ تعطیل شد دیگه همون بچه هایی هم که میومدن دیگه به خاطر تعطیلی وبلاگ نیومدن، بنابراین علنا وبلاگ تعطیل شده!
اینکه چرا اون شور سایت را ما نتونستیم تو وبلاگ پیاده کنیم خودش جای بحث هستش.
من اون موقع که یه جورایی این گسستگی بچه ها را دیدم با بعضی از دوستان صحبت کردم که بیان با هم یه صحبتی بکنیم، که شبکه اجتماعی بزنیم ولی خب به خاطر بعضی حرفها و ترسها! و صحبت نکردن ها متاسفانه کنسل شد.
اما گفتید سوالام یکی اش را میگم، همون حرف خانوم فلاح بود که گفته بودن که مختارنامه تموم شده و شما هنوز درگیرش هستید، وقتی یلدا را دیدم، دیدم نه هنوز هم آهنگ زنگی که توی یلدا نشون میده آهنگ زنگ مختاره، تلوزیون یلدا هنوز هم داره مختار را پخش میکنه ....
سلام
 با حرفتون موافقم مختارنامه برای همه ما یه ارزش دیگه داشت ..دوستی ها و بحث ها و صحبتها مون خاص بود ...در مورد علت دوری که البته واقعا حیفه این جمع اینجوری شد...حرف شما درسته ما یه جای واحد نداشتیم یا لااقل جایی که مث خود سایت مختارنامه ترغیب مون کنه به اومدن ....از طرفی مشکلات و گرفتاری های زندگی و درس واقعا وقت گیره ...ولی لااقل میشد همون پاتوق پنج شنبه ها رو حفظ کرد خیلی خوب بود ...اونم خیلی سرد شده!!من خیلی از دوستام که شبکه های دیگه مث پلاس هستن مدام با هم قرار حضوری میزارن حتی برا کوه رفتن و .....یا مدام پاتوقای مجازی دارن خب این باعث گرمی روابط میشد
در مورد مختارنامه و جمع هم شاید مشمول همون گذشت زمان شدیم ....البته میشه با سریال یلدا دوباره شروع کنیم به بحث و گفتگو لااقل همین جمع کوچیکمون هم از بین نره!!
ایده شبکه مجازی هم خوبه!!فقط دردسر یخورده داره
پاسخ:
سلام
راستش من این ایده شبکه مجازی را خیلی وقت پیش به دوستان دادم و مطمئن بودم اون موقع جواب میداد همه کاراش را هم گفتم خودم انجام میدم، دوستان دلایلی گفتن من سعی کردم قانعشون کنم، ولی خب .... اون هم خیلی داستانش طولانی بود، گفتم بشینیم یه جلسه بذاریم که ... نگفتنش بهتره :)
اینکه الان شبکه مجازی جواب میده یا نه را شک دارم و خودم هم اون رغبت قبلی را برای ساخت شبکه ندارم ولی اگر مطمئن باشم دوستان همین الان هم با شبکه موافق باشن و باعث بشه این جمع دوباره به حالت قبلش برگرده حاضرم همه وقتم را بذارم براش و درستش کنم.
ما یه جای ثابت نداریم که بچه ها اونجا باشن، یه کسی را نداریم که بتونه به همه بچه ها خبر بده، البته داشتیم ولی خب، توی متن نوشتم.
سایت مختارنامه برای ما رغبت انگیز بود و ما را ترغیب میکرد که بیایم تو سایت و این قطعا برای شکل و شمایل سایت نبود اونا همه اش برای صمیمیتی که خود بچه ها داشتن و مدیریت سایت بود، اگر یادتون باشه یه مدت که مدیریت سایت به آقای اوریا بوستانی داده شد بدون اینکه ما اطلاع داشته باشیم همه متوجه شدنند که مدیر سایت عوض شده.
کلا حرفم فقط یه چیزه اونم اینکه نذاریم این جمع از هم بپاشه هر جوری هست بیاید نگهش داریم.
بله ............. 
پاسخ:
هیـــــــــــــــــعی ....
مجید از محیط وبلاگت خیلی خوشم اومده ... 
میشه بگی  چجوریه ثبت نام کردی //
فکر میکنم محیطش برای وبلاگ جدیدی که میخوام بزنم مناسب باشه ... 
پاسخ:
حسین جان ایمیلت را بده برات دعوتنامه بفرستم، باید دعوتنامه داشته باشی تا بتونی عضو بشی.
یعنی ایمیل منو نداری ///
یاهوهه رو ...
راستی به اسام جواب سر بالا میدی ... امتحونای شما تموم نشدن به سلامتی بیام اون جنسا رو ازت بگیرم ///
پاسخ:
داداش من کجا به اس ام اس های شما جواب سر بالا دادم :)
این سه هفته امتحان داشتم، قرار بود دیروز امتحان هامون تموم بشه وقتی شنبه تعطیل شد امتحان شنبه امون افتاده پنج شنبه.
فردا خدا را شکر تموم میشه، راحتـ میشم :دی
ایمیلت را که قطعا دارم ولی باید برم تو ایمیلهام بگردم.
خب گشتم پیدا شد داداش الان برات دعوتنامه میفرستم.
داداش فقط وبلاگ ساختی آدرست را به ما هم بده :دی
lمن با حرفتون در مورد شبکه مجازی موافقم کمکی هم باشه که من بتونم دریغ ندارم.... و اینکه حق با شماست حیف این جمعه که از هم بپاشه
پاسخ:
ان شاالله که هستش و البته با همت خودمون.
سلام داداش
مختارنامه برای من همیشه فراتر از یه سریال معمولی بوده
یادم هست جمله ای که تو سایت گفته شده : ما مختارنامه رو زندگی کردیم
و امروز خیلی از بچه ها رفتن کنار ،از هم دور شدیم ،ظاهرا از هم دور شدیم وگرنه می یکی نه اون روزا رو فراموش می کنم و نه دوستان مختارنامه ایمو اما ....
اما اعتراف می کنم که دوباره غرق شدم تو این دنیا کمتر سراغ می گیرم از بچه های مختارنامه ای
اما هنوزم دارم با مختارنامه زندگی می کنم،زندگی ای که هیچ وقت تموم نمی شه حتی اگه عناصر ظاهری شو دیگه نبینم ولی همیشه اونو تو قلبم حس می کنم
و مطمئنم بچه های دیگه هم همین حسو دارن
با اطمینان کامل می گم بچه های مختارنامه ای هنوزم دارن مختارنامه رو زندگی می کنند
پاسخ:
سلام 
حالتون چطوره؟ خوبید؟
بله دقیقا همینطوره همیشه اون دوران برای ما میمونه و تموم نمیشه به عنوان یه خاطره خوب یه خاطره شیرین، یه دوران طلایی ...
ولی اینکه چرا از هم دور شدیم؟
این ها برام سواله،اینکه دوباره چطوری میتونیم اون شور و نشاط را برگردونیم به بچه ها؟ دو باره چطوری برگردیم دور هم
درسته همه بچه ها دنبال کار و زندگی هستن ولی به قول سحر خانوم همون پاتوقی که آخر هفته بچه ها میذاشتن خیلی فکر خوبی بود.
منم به شدت موافقم ... از اولشم موافق بودم  . مجید یادت باشه  ازهمان ابتدای کار که این قضیه را با من مطرح کردی قول مساعدت دادم ... هنوزم در بیعت خودم هستم ...
هرچند از این جمع عده ای کم شدند اما محتمله بعد از زدن یک شبکه دوباره بازگردند ... 
پاسخ:
نمیدونم راستش حسین جان، الان نمیدونم خوبه یه شبکه بزنیم یا نه ...
۲۱ دی ۹۱ ، ۱۱:۱۲ محمودرضا - ن

سلام اخوی.

اول بار است که در خانه تان را می کوبم والحق باید اعتراف کنم که خانه ای درخور داری.

و اما بعد ...

انصافا" با خواندن سطر قبل یاد چه افتادی ؟

بگذار راحتت کنم. یاد زمانی که ابو مفلس نامه ای را برای ابو اسحاق قرائت می کرد و ...

آری دوست عزیز چه ایام پر شور و حرارتی بود .

دلیل آن نیز وجود یک سایت واحد با مدیریتی قوی بود که توانست قریب به یک سال سر پا بماند و هر هفته پویا تر از هفته قبل عرض اندام کد .جالب اینکه هر هفته به تعداد کاربران آن اضافه می شد و جالب تر اینکه ما قدیمی ترها برای خودمان حق آب و گل قائل بودیم ...

فکر کنم منظورم را گرفته باشی. دلیل شور و اشتیاق آن زمان ، وجود تنها یک سایت منتسب به مجموعه بود. سایتی که بچه ها را با انسجام کامل هر روز هفته به گرد خویش جمع می کرد.

اکنون دوستان هرکدام به سمت و سویی رفته اند و از طرفی حقیقتا" نمی توان هم زمان در چند وبلاگ حضور داشت و اعلام حضور کرد.

یادش بخیر که چه دورانی بود.

مختارنامه به راستی تاریخ ساز بود و از این حیث هیچ مجموعه ای با آن برابری نمی کند.

پاسخ:
سلام داداش
نظر لطفتونه، دقیقا نظرتون همون چیزیه که حرف من هستش اینکه یه جای واحد داشته باشیم با یه مدیریت خوب.

سلام داداش مجید

ببخشید اگه دیر اومدم

دیشب که ایمیلتون رسید بهم اتفاقا مشغول چت کردن با مرضیه خانم بودم

و همونموقع سر زدم به وبتون.

منتها نتونستم جوابی بنویسم چون تمرکز لازم رو نداشتم.

دوبار خوندم متنتونو تا تونستم بفهمم منظورتون چی بود (زبون)

اما خوی بالاخره افتاد دوزاریم!

درسته که شاید ادامه پیدا کردن این گردهمایی مختارنامه ایها و بهانه های گاه و بیگاهشون برای پیش کشیدن بحث مختارنامه، بعد از اتمام این سریال به نظر خیلی ها جز جوگیری چیز دیگه ای نباشه

حتی از نظر کسی مثل خانم فلاح!

اما چیزی  که این گروه رو تا اینجای کار کنار هم نگه داشته اون تفاهم و همدلی و همفکریمون تو خیلی از زمینه های دینی بوده.

سایت مختارنامه یه مکان استثنا بود برای ما.

مکانی که تونستیم با افرادی آشنا بشیم که تو دنیای بی قاعده و بی بند و بار امروز هنوز در قید و بند دین و ارزش های دینی اند و دغدغه دین دارند دارند .

 اونجا اولین جایی بود که میتونستم افرادی رو ببینم که مثل من فکر میکنند و حرفای من رو میفهمند و براش ارزش قائلند.

و هیچی برام لذت بخش تر از این نبود که در کنار آدمهایی باشم که تا این حد میتونم باهاشوت تفاهم فکری و عقیدتی داشته باشم و ازشون چیزهای تازه یاد بگیرم.

مختارنامه یه بهانه بود برای این آشنایی

و یک خط برای ادامه پیدا کردنش.

و ما دوست داریم با یادآوری گذشتهایی که مورد علاقه هممونه تجدید خاطره ای کنیم.

پس بی انصافیه اگه اسم این پایبندی رو بزارن جوگیری!

اگر چه الان همگیمون یه جورایی از هم دور شدیم و دیگه مثل ثابق دور هم جمع نیستیم. اما هنوز هم همون آدماییم با همون پتانسیلها

شاید فقط اون بهانه ی اصلیمون برای با هم بودن رو از دست دادیم!

البته داداش مجید

من نمیدونم چکار میشه کرد

وبلاگ مختارنامه ایها راهکاری بود که، خوب تعارف که نداریم، شکست خورد در گردهم نگه داشتن بچه ها!

حتی با وجود تلاشهای هر دومدیرش که واقعا زحمت کشیدند تو این دوساله.

اما خوب فکر مکینید چکار میشه کرد تا دوباره یه جمع منسجم و یکدل رو دور هم جمع کرد؟

من به خوبی متوجه جملات آخر این پستتون نشدم

آیا فکر میکنید سریال یلدا میتونه بهانه مجدد این گرهمایی باشه؟؟؟

اگر اینطوریه که من چندان هم عقیده شما نیستم

چون سریال یلدا -حد اقل تا اینجای کار- سریال چندان فاخری نبوده و به نظر من چاله چوله توش زیاد پیدا میشه !

پاسخ:
سلام خوش اومدین
دقیقا منظورم من رو گفیتن با بیان همیشگی خودتون :)
اینکه الان چطوری بخوایم این جمع که به نظر من و همچنین شما و باقی دوستان هنوز هم همان یکدلی و اون صمیمیت رو داره چرا بچه هاش باید اینقدر دور باشن از هم؟ اینکه الان چیکار کنیم که دوباره بچه ها دور هم جمع بشن نیاز به همفکری همه بچه ها داره، به بچه ها گفتم اون زمان به نظر من راه اندازی شبکه ایده خوبی بود ولی خب الان رو نمیدونم ایده خوبی هستش یا نه، البته همون زمان هم شما مخالف بودید با شبکه :دی
در رابطه با سریال یلدا منظورم این بود که هنوز هم تو سریال یلدا داریم نشانه های مختارنامه را میبینبم، دقت کنید همین دیشب بود تو رستوران نشسته بودن.

سلام مجید جان

من خودمو جامونده ی قافله ی بچه های مختارنامه میدونم. راستش خبرها آخر از همه به من میرسه. (راجع به حرف خانم فلاح و شبکه اجتماعی و پاتوق پنجشنبه و ...) نظراتو که خوندم یه چیزهایی دستگیرم شد.

عرض شود به خدمتت که از صراحتت خوشم اومد. یعنی این آسیب شناسی مختصری که کردی هم به حق بود و هم لازم. و من باهات موافقم که جمع داره از هم میپاشه

ولی حرف طوطیا خانم هم قبول دارم که مختارنامه رو زندگی کردیم پس چیزی نیست که فراموش بشه. من تاثیر مختارنامه رو هنوزم که هنوزه نه در خودم (که ادعا میکنم باهاش عشق بازی کردم) که در اطرافیانم میبینم، آدمهایی که نوعا علاقمند به تاریخ یا سینما نیستن ولی تا الانم پای این فیلم میشینن و نگاه میکنن (حالا این کار سیما هم که مختارنامه رو وقت و بیوقت نشون میده، به این اثر ضربه میزنه، بماند)

اینکه یلدا رگه هایی از مختارنامه داره، درسته ولی اگه ما بخوایم همین روند و ادامه بدیم میشیم (طرفداران خانواده ی میرباقری) نه (مختارنا مه ای ها)! یعنی هر اثر از این بزرگواران که پخش شد رو ما تو  جمع مطرح میکنیم؟ یا نه همون خط سریال و ادامه بدیم؟ که اینجاشو لطفا جواب بده

(احساس میکنم زیاد حرف زدم) به هرحال من هم با ایجاد شبکه اجتماعی موافقم. نا امید نباش که اگر بخوایم حداکثر جمع مختارنامه رو میتونیم دور هم جمع کنیم. بالاخره هر کدوم از ما به دو سه نفر اطلاع میده جمع میشیم.

تو حاج کاظم باش: من واسه صبرتون یه یا علی می خوام، همین
ما هم انشاالله سلحشور نباشیم!

(مجید جان با افتخار لینکت کردم داداش)
پاسخ:
سلام هاشم جان منور کردی، خیلی خوش اومدی :)
شما شمارت را همینجا خصوصی برای من بفرست هر خبری به من برسه برای بچه ها اس ام اس میکنم.
داداش جان درباره سوالت که پرسیده بودی میشیم طرفداران خانواده میرباقری بگم که ما مختارنامه ای هستیم چون با سریالی به اسم مختارنامه با هم آشنا شدیم، سر نظرات موافق و مخالفی که با هم داشتیم کلی خاطرات داریم و کلی سود بردیم از همین نظراتـ مخالف، ولی خب متاسفانه گاها دوستان از این نظرات مخالف ناراحت شدن و از جمع رفتن و حتی پشت این جمع شروع به حرف زدن کردن ...
اما برگردم سر حرف قبلیم اینکه ما سر سریال مختارنامه که ساخته سید داوود میرباقری بود دور هم جمع شدیم و خب اگر سریال جدیدی هم ساخته میشه مثل یلدا چون یه نقطه مشترک داریم و اون هم سازندگان مختارنامه هستش، شخصا برای من جذابیت بیشتری داره نسبت به سریالهای دیگه.
منم لینکت کردم داداش :)

سلام

من که کلا موافقم که این جمع حفظ بشه و مثل سابق شور و نشاط داشته باشه!

پاسخ:
سلام
به نظرتون چطوری این کار را انجام بدیم؟

داداش مجید من میتونم یه پیشنهاد ارائه بدم؟

خودتونم میدونید که ما تقریبا سه ماهی میشد که توی وبلاگ مرضیه سادات یه شب نشینی داشتیم و البته هنوز هم داریم اما نه مثل ثابق.

4 شنبه و 5 شنبه شب ها

این پاتوق اوایل کار خیلی از دوستان رو گرد هم جمع کرد.

همه یه جورایی روز شماری میکردیم تا 4 شنبه و5 شنبه از راه برسه و ما تو این پاتوق دور هم جمع بشیم.

اگر چه این پاتوق هم بعد از گذشت چند ماه اون حرارت و گرمی و مشتری!!! روزهای اولش رو از دست داد، بنا به عللی که الان مجال گفتنش نیست

 اما حد اقل برای مدت چند ماهی تونست تو گرد هم آیی ما موثر باشه.

حالا ما تو این پاتوق بیشتر به قصد گپ و گفت روزمره و دوستانه دور هم جمع میشدیم و اصولا حرفهامون هم حول و حوش همین  روزمرگی هامون میگذشت.

اما میشه همچین پاتوقی رو دوباره به راه انداخت منتها اینبار با یک سوژه خاص.

مثلا اغلب گفت و گو ها پیرامون مباحث عقیدتی و تاریخی باشه

حالا وسطش محض ایجاد تنوع اگه گپ و گفتی هم گاهی باشه که خوب چه بهتر.

حالا این پاتوق میتونه یه وبلاگ اختصاصی نو تاسیس باشه

میتونه یه چت روم  اختصاصی باشه

اما من همچنان با شبکه اجتماعی موافق نیستم داداش

شبکه اجتماعی معمولا مکان خیلی شلوغ پلوغی میشه که همچین مطلوب نیست

و فضاشم زیادی بزرگه واسه ماها

ما که جمعیتمون کم شده این روزها

یه خونه نقلی پقلیم بسمونه!

همه جا میشیم توش (چشمک)

پاسخ:
من الان راستش زیاد با شبکه اجتماعی موافق نیستم ولی هنوز هم میگم بیشتر از وبلاگ جواب میده.
اما آبجی در رابطه با وبلاگ تازه تاسیس موافق هستم، ولی الان ما وبلاگ مختارنامه ای ها را داریم میتونیم این وبلاگ تازه تاسیسمون همون وبلاگ مختارنامه ای ها باشه! ولی با مدیریت جدید، نظرتون چیه؟
باید با مدیران فعلی یه صحبتی بکنید و شما خودتون سکان مدیریت وبلاگ مختارنامه ای ها را در کنار مدیران به دست بگیرید و هر کس هم خواستید بذارید کنار دستتون تا بتونید رونق وبلاگ را به همون روزهای نخستینش بازگردونید.
این در رابطه با وبلاگ بود اما در رابطه با شب نشینی های هفتگی ایده خوبی هستش که اون هم میتونه توی همون وبلاگ مختارنامه ای ها باشه
سلام بر شما ...
اول اینکه من تمام نظرات دوستان را خواندم ... 
خودم از نو شروع میکنم و میگم خدمتتان ... 
همانطور که برادر محمودرضا فرمودند دلیل پویایی و افزایش کاربران وجود یک سایت واحد با مدیریتی قوی بود این موجب افزایش کاربران و شور و نشاط بود ... 
اما نظر الهام خانم محترم ... 
اما من مخالفم شاید کمی طرز فکر من با بقیه فرق کنه ... 
الهام خانم فرمودند ما تعدادمون کمه و زدن یک شبکه خیلی گسترده است و یک مکان نقلی برایمان کافی است ...
من فکر میکنم ایشان به یک جمعیت کم و تنها یک پاتوق که معلوم نیست چه کسانی در ان حضور دارند مانند سه نقطه و چهار نقطه و غیره بسنده کرده اند ...
اما من دارم به ترویج یک عقیده به صورت فراگیر و موثر فکر میکنم ... نه عقیده ی مختارنامه ای که ان تنها بهانه است ... بلکه عقیده دینی ...
با توجه به این که باید در یک وبلاگ نظرات هرکس از یک فیلتر بگذرد و تایید شود ...
اما اگر یک سایت ویژه ای زده شود هر کس میتواند به صورت ازادانه نظرات خود را بیان کند و اگر واقعن حرفی زده شود مخالف قوانین و یا فیلترینگ قطعن توسط مدیران پاک خواهد شد ...
اگر یک سایت واحد باشد خواهیم دانست چه کسانی حضور دارند و نظر میگذارند ... 
حتی میتوانیم با زدن یک سایت گروهی را به صورت اختصاصی زده که اعضای ان فقط و فقط دوستان و اعضای مختارنامه که تا الان بوده اند باشد تا مواضع و تبادل افکار و نظرات بهتر رد و بدل شود ... 
اینها تنها نمونه هایی از مزایای یک سایت یا همان شبکه ی اجتماعی است ... 
باز تصمیم نهایی از ان شماست ...
پاسخ:
سلام داداش جان
بله مهمترین دلیل پویایی مدیریت هستش حالا چه وبلاگ باشه چه شبکه اجتماعی.
نه داداش جان اینطوری نگو منظور آبجی الهام این بود که اگر یه شبکه بزنیم چون احتمال داره کاربرای زیادی بیاد داخلش، احتمال اینکه اهدافی که داریم منحرف بشه زیاده و من اینو راستش میذارم به پای اینکه شاید آبجی الهام داخل شبکه های اجتماعی فعالیت نداشتن.
اگر مبنای ما زدن یک شبکه اجتماعی باشه قطعا اولش خصوصی خواهد بود و فقط بچه های مختارنامه حضور خواهند داشت اینکه حالا بعدش چیکار کنیم میتونیم تصمیم گیری کنیم که باقی بچه هایی هم که دوست دارن داخل این شبکه ما باشن، چیکار کنند.

داداش نه اینکه بخوام از زیر بار مسئولیت فرار کنم

اما من چون سر کار میرم ممکنه نتونم از عهده مدیریت دو تا وبلاگ(هم وب خودم هم مختارنامه ایها) بر بیام

در ضمن وبلاگ مختارنامه ایها چون زمینه فعالیت مذهبی داره بهتره کسانی مدیرش باشن که مطالعات مذهبیشون بیشتره.

از اون گذشته مدیران فعلی وبلاگ

یعنی خانم حسنا که سالهاست مطالعات دینی داره و مریم خانم که به خیلی از مباحث تاریخی اشراف داره از هر حیث مناسبن!

من فکر نکنم کسی در جمع ما باشن که برای مدیریت اون وبلاگ شایسته تر از اون عزیزان باشن.

به گل نشستن وبلاگ مختارنامه ایها رو هم نباید به گردن مدیرانش انداخت به هیچ وجه.

خوب جذابیتهای خودش رو برای بچه ها از دست داده بود و دیگه تعداد مراجعین به اون کم شده!

اینم چیز عجیبی نیست

خود سایت مختارنامه هم اون آخرای کار خلوت و کم رونق شده بود.

انگار عادت ما آدمهاست که بعد از مدتی از داشته های قدیمیمون دلزده بشیم.

اما در مورد پاتوق

راستش به نظرم بهتره تو یه پست جداگانه شما زحمتش رو بکشید و یه نظر سنجی بزارید تا ببینیم نظر جمع چیه؟

آیا موافق برپایی پاتوق تو وبلاگ مختارنامه ایها هستندیا یه پاتوق جدید تو یه وبلاگ نوساز؟

پاتوقی مشابه همون پاتوقی که مدتی تو وبلاگ مرضیه خانم برپا بود

منتها با این تفاوت که بیشتر مباحثمون گرد بحث های دینی بچرخه

البته گاهی  هم چاشنی گپ و گفت قاطیش باشه(همونطور که تو سایت مختارنامه هم بود) تا جمعمون یکنواخت و کسل کننده نباشه.

در باره مدیریت پاتوق جدید هم

میتونیم مدیریتش رو بین چند تا از دوستان تقسیم کنیم و هر ماه مدیریتش برسه به دست یه نفر.

منم میتونم یکی از داوطلبان مدیریت وبلاگ باشم.

البته بازم میگم یه نظر سنجی بزارید تو وبتون و رای بگیرید که دوسان با برقراری یه پاتوق موافقترند یا یه شبکه اجتماعی یا اصلا پیشنهاد بهتری دارند.

پاسخ:
اگر بتونید مدیر باشید که به نظر من خیلی خوبه.
راستش مشکل ما اینجاست که فکر میکنیم مدیر یه وبلاگ باید مدیریت کنه، خب همین هستش که بچه ها احساس راحتی نمیکنن، مدیر باید بچه ها باشن و مدیر وبلاگ فقط باید نظارت داشته باشه که خللاف قوانینی که توسط خود بچه ها قرار داده شد عمل نشه همین و نه هیچ چیز دیگه، پس با این تعریف دیگه مدیر وبلاگ لازم نیست اطلاعات مذهبی اش بالا باشه
خوبی شبکه های اجتماعی اینه که هر کس میتونه فید خودش را بزنه و بقیه میتونن درباره فید اون شخص نظر بدن، اما باز هم میگم هنوز خودم روی این موضوع به قطعیت نرسیدم.
من علنا میگم، امام صادق علیه السلام میفرمایند: "بهترین دوست تو آن کس است که عیوب ترا نزد تو هدیه فرستد." باید قبول کنیم که ضعف از مدیران هم بوده البته نه همه اش ولی خب همین هی پشت سر هم حرف از تعطیلی وبلاگ نمیدونم چی بود یا یه مدت تعطیلی وبلاگ چه معنی ای میداد؟! من اصلا منکر زحمات مدیران محترم وبلاگ نیستم خیلی زحمت کشیدند دستشون هم درد نکنه
بله اول یه نظر سنجی میتونیم بذاریم که با چی موافق هستن دوستان ولی در حد یه پیشنهاد بگم که اگر قرار به پاتوق هفتگی باشه میتونه این پاتوق هر هفته توی خونه (وبلاگ) یکی از بچه ها برگزار بشه :) اینطوری هم تنوع داره هم بچه ها با وبلاگ همدیگه آشنا میشن، هفته بعد خونه فلانی مثلا :دی

۲۳ دی ۹۱ ، ۱۶:۰۴ مرضیه سادات
سلام داداش مجید
ببخشید اینقدر دیر اومدم.
نظرات رو خوندم.
و نظر آخر الهام توجم رو جلب کرد.
حرفش درست بود اما تحلیلش اشتباه!!
میدونید یکی از دلایل عدم استقبال از وبلاگ مختارنامه ایها همین مباحث تخصصی بود.
یعنی تو وبلاگ فضا خشک بود و هیچ گونه موضوعی غیر از مباحث تاریخی و عقیدتی وجود نداشت
توی شب نشینی هم که تو وبلاگ من بود مشکلش دقیقا برعکس بود.
اونجا فقط حرفای روزمره بود.
اگر هم بحثی مطرح میکردم چندان استقبالی نمیشد.
یادمه فقط راجع به مراسم محرم بچه ها خیلی استقبال کردن که اونم بحث نبود بیان خاطرات بود.
من خودم مدتها تو این فکر بودم که پاتوق رو از وبلاگم جدا کنم.
یعنی یه وبلاگ مجزا برای پاتوق ایجاد کنم.
میدیرتش هم گروهی باشه.
یعنی مثلا اگر قراره هر هفته در روزهای خاصی دور هم جمع بشیم هر هفته یکی از بچه ها اداره ی پاتوق رو به عهده بگیره.
چون با تجربه ی من و الهام هر دو میدونیم که اداره کردن پاتوق به وسیله ی یک نفر واقعا سخته و یکی از علتهایی هم که الان نیمه تعطیل شده همینه که من نمیرسم پاتوق بذارم.
مدیریت گروهی هم باعث میشه که همه ی بچه ها مشارکت کنن.
از ریزش بچه ها جلوگیری میکنه.
و هم باعث تنوع میشه.
به نظرم تعویض یک مدیر با مدیر دیگه چاره ی کار نیست.
بلاخره روزی ایده های مدیر جدید هم تموم میشه.
یا اینکه کس یا کسانی پیدا میشن که با مدیر جدید مشکل دارن.
اما اگر همه مشاکت داشته باشن این مشکلات به وجود نمیاد.
البته من با شبکه ی اجتماعی بیشتر موافقم تا وبلاگ.
چون اونجا امکان کار بیشتری هست.
واقعا اگر شبکه ی اجتماعی باشه خیلی خیلی عالی میشه.
وقتی هر کس بتونه برای خودش گروهی داشته باشه.
بحث کردن و اظهار نظر راحتره.
بچه ها بدون نیاز به رفتن به وبلاگ یا ایمیل میتونن همونجا با هم در ارتباط باشن.
اینا واقعا گروه رو زنده میکنه.
پاسخ:
سلام آبجی خوش اومدید
 آفرین دقیقا همین حرف من را زدید، مباحث خشک بود تو وبلاگ و توی شب نشینی فقط مباحث روزمره ولی خب توی سایت مختارنامه هیچ وقت اینطوری نبود.
دقیقا خوبی شبکه اجتماعی همین هستش که شما فرمودید، ولی به نظرتون آیا الان شبکه اجتماعی جواب میده؟
در رابطه با پاتوق وبلاگ مختارنامه ای ها هم اگر قرار شد شبکه اجتماعی نزنیم ایده خوبی هستش من توی پیام قبلی برای آبجی الهام یه ایده دادم ولی خب این مدیریت چرخشی وبلاگ پاتوق هم که شما گفتید میشه یه جورایی همون ایده من، نظر من این بود که هر هفته خونه(وبلاگ) یکی از بچه ها باشه که مدیریت چرخشی باشه که شما همین مدیریت چرخشی را توی یه وبلاگ مطرح کردید.
۲۴ دی ۹۱ ، ۱۴:۳۲ حسنا حیدری
سلام.بنده فعلا استفاده کردم نظر نمیدم.با اجازه لینک شدین.التماس دعا
پاسخ:
سلام ممنون، لطف کردید
شما هم همینطور
به نظر من اول باید به تجذیه تحلیل کرد که کدام بهتر و موثر تر است . وبلاگ یا شبکه ... 
یکی از دلایل دیگه ای که میبینم با زدن یک شبکه میتوان به گسترش پشتیبانی کارگردانان خبره ای مانند اقای میرباقری پرداخت و اید این اندک تلاش ما امیدی باشد برای ایشان برای ساخت فیلم های فاخر تاریخی دینی مانند سریال مختارنامه که حقیقتن میتواند در ترویج و گسترش عقیده تشیع در سطح جهانی موثر واقع شود ... 
توجه داشته باشید کم نیستند کسانی که علاقه مند هستند به سریال مختارنامه  و این گروه به ظاهر اندک ما تنها یک جلوه ی کوچکیست .میتوانید از ان پیشبینی هایی که در نظر سنجیها میشد پی به این امر ببرید .
یکی از دلایل دیگر این است که حضور ما و تداوم دوستیمان در وبلاگ ها و اشنایی با هم میسر شد ... 
در واقع حضور علاقه مندان دیگر در وبلاگ ها به دلیل داشتن مدیریت های محدود و داشتن سلایق و خلق و خو های مختلف میسر نبود ...
اما یک شبکه به دلیل محدود نبودن مدیریت و یا به عبارت دیگر مدیریت توسط خود اعضا و تابعیت با نظر جمع  این امکان فراهم میشود تا علاقه مندان بهتر و بیشتر خود را بروز دهند ...
پاسخ:
دققیقا من هم نظرم همین هستش، دوستانی مثل حاج حسین و سحر خانوم دلایل مزایا و معایب شبکه اجتماعی را بیان کنن و همچنین دوستانی که با شبکه مخالف هستن و با پاتوق موافق هم دلایل مخالفت و موافقت خود را هم اعلام بفرمایند بعدش یه نظر سنجی میگذاریم و هر چی نظر جمع بود همون را انجام میدیم.
البته این را هم عرض کنم که شبکه یکی از مزیتهاش که حسین جان هم فرمودند این هستش که مدیریت یه حالت کلی داره و خوبی دیگه اش این هستش که برای برگزاری پاتوق هم خیلی جای مناسب و خوبیه بهتر از محیط وبلاگ.
سلام داداش مجید
خوب هستین؟؟
ببخشین من دیر اومدم آخه فصل امتحاناته اما ایشالله فردا تمم میشه و خلاص میشم
ایمیلتونم همین الان دیدم
من نظرات همه دوستان رو خوندم
با نظر شما و الهام جون موافقم
به نظر من دوستیامون این روزا سردتر شده//علتشم نمیدونم شاید به دلیل همین نبودن یه فضاییه که بچه ها دور هم جمع بشن اون اوایل که پاتوق تازه بود اکثرا همه بچه ها میومدن اما الان چند هفته ای میشه که دیگه پاتوق مثل سابق نیست
به نظر من هم پاتوقو هر هفته یکی از بچه ها اداره کنه حالا یا تو وبلاگ خودش یا تو یه وبلاگ جداگونه مخصوص پاتوق
یه نظرسنجی بذارین خوبه واسه نظرات بچه ها
پاسخ:
سلام
خیلی خوش اومدید آبجی
ممنون خدا را شکر، شما خوبید؟ ان شاالله به خوبی و خوشی امتحاناتتون تموم بشه
ان شاالله بعد از معرفی کامل شبکه (مزایا و معایب) و معرفی کامل پاتوق در وبلاگ (مزایا و معایب) یه نظرسنجی میذاریم دیگه نظر، نظر بچه ها هستش :)
مجید جان نظر خودت چیه /
من بارها شاهد تردیدت بودم ... 
پاسخ:
من اولش خیلی پایه بودم، ولی الان نمیدونم جواب میده یا نه
نظر بچه ها را قبول دارم هر چی بگن.
منظورت چیه مجید جان ///
مجهول سخن میگویی ...
مثلن خطاب به الهام خانم گفتی با شبکه مخالفی اما ایده خوبی تلقی کردی که بیشتر از وبلاگ جواب میده ... 
یا خطاب به مرضیه خانم سوال پرسیدی که ایا الان شبکه اجتماعی جواب میده / منظورت از الان چیه/
مجید به هر حال نظر شما که از شبکه سازی و برنامه نویسی خبر داری ملاکه ... 
پاسخ:
ببین حسین جان من گفتم قبلا مطمئن بودم که شبکه بزنیم (شبکه ای به اسم شبکه مختارنامه ای ها) خیلی جواب میده فکر میکنم این ایده را اواخر تیر ماه همین امسال دادم که هنوز جمعمون اینطوری نشده بود و وبلاگ هم تعطیل شده بود، توی این وضع دیدم که داره این جمع خراب میشه گفتم شبکه را بزنیم.
اون زمان هم با خیلی از دوستان صحبت کردم ولی خب هیچ کس رضایت نداد جز یک نفر.
حتی گفتم جلسه بذاریم با هم صحبت کنیم، من مشکلاتی که با شبکه دارید را میگم اگر قانع نشدید که هیچ اگر شدید که فبها ولی خب مدیرت وبلاگ قبول نکردن دیگه، چیکار باید میکردم؟.
اما الان(یعنی همین الان که داری این متن را میخونی :دی) هم فکر میکنم این ایده (شبکه) بهتر از وبلاگ باشه، ولی خب اینکه بالای هفتاد درصد جواب میده یا نمیده را شک دارم و برای همین نظر را میسپرم به بچه ها هر چند اگر مطمئن هم بودم جواب میده باز هم نظر، نظر بچه ها بود
بعد من جایی نگفتم ک با شبکه مخالف هستم، فقط گفتم اینکه الان توی این موقعیت شبکه جواب میده یا نه را نمیدونم.
ببین مجید یه چیزی بهت بگم ... باقیشم هر موقعی دیدمت مفصل برات توضیح میدم...
من چندین بار شاهد این بودم دوستانی که مدت ها با ما نبودند امدند در وبلاگ اصلی و ابراز دل تنگی کردند اما با بی محلی مواجه شدند که این بر میگردد به مشکلات و مصائب وبلاگ ها برای گفتگو ی مسقیم و بی واسطه  ... 
و این بی محلی باعث شد تا یه خورده دلگیر و زده شوند و رفتند ...
مجید خلاصه کنم برات... این جمع تجذیه شده و هنوزم در معرض تجذیه شدنه تا یک ارتباط قوی نباشد هیچ پیوند و اتحادی میسر نشود ...
سری به نظرات قبلم بزن... تو این جامعه کم نداریم کسانی که به مختارنامه ارادت داشته باشند و دوستان از دست رفته مان هم صد در صد بینشان هستند ... فقط باید زمینه را برای حضورشان مهیا کنیم ...
راستی تو ایده ات را پارسال به من گفتی // تیر امسال بهم خبر ندادی .. به ما هم که از این فازها دوریم خبر بده با مرام... جلسه رو با هم میذاشتیم و حل و فصل میکردیم ...
پاسخ:
راستش ندیدم تا حالا این موردی را که گفتی ولی خیلی دور از ذهن نیست امیدوارم اینطوری نباشه.
کسی نیومد حسین آخه که بخوام بهت خبر بدم حاجی.
این شبکه اجتماعی مختارنامه ای ها را صرفا آزمایشی ساختم که دوستانی که با این شبکه ها آشنایی ندارن یه اشناییت پیدا کنن تا بهتر بتونن در نظر سنجی شرکت کنن. شبکه اجتماعی آزمایشی مختارنامه ای ها

۲۵ دی ۹۱ ، ۰۱:۰۳ مرضیه سادات
سلام من با شبکه ی اجتماعی به شدت موافقم.

علت مخالفت با شبکه ظاهرا تعداد کم گروهه.
اما من فکر میکنم حتی با وجود تعداد کم هم بازهم شبکه اجتماعی خیلی بهتره.
شبکه اونقدر جذابیت و امکان کار داره که خود به خود باعث حضور بیشتر بچه ها و شاید بازگشت بچه ها بشه.
پاسخ:
سلام آبجی مرضیه 
شما هم بودید تو شبکه دیگه، ان شاالله نظرسنجی خواهیم گذاشت، ببین نظر کلی جمع چی میشه.
۲۵ دی ۹۱ ، ۰۱:۱۴ مرید مادر
استفاده کردم در ضمن
بروزیم  با یک ترجیع بند
ما تمام سال عرض نوکری داریم/
پاسخ:
اجرتان با مادرمان زهرا
فکر خیلی خوبیه..
پاسخ:
:)

این شبکه اجتماعی فقط مختص مختارنامه ایی هاست نه؟

ایده خیلی خوبیه هدا کنه که بچه ها بیان!

پاسخ:
بله قراره باشه هنوز که شبکه ای زده نشده، این آزمایشی هستش فقط جهت آشنایی بچه ها بعدش نظرسنجی میشه که حالا اصلا باشه شبکه یا نه
خب این سایت جهت ازمایش و نظر سنجی خوبه 
اما اگه تصمیم بر این شد که سایت اصلی را بزنیم باید سنگ تمام بذاریم تا یه چیز منحصر به فرد حاصل شود ... 
پاسخ:
چیش کمه حاج حسین؟
خب مجید این خیلی خامه ... الان برای من که نظرات جدید رو نمیزنه خودم باید برم ببینم نظر جدید اومده یا نه ... 
بهت میگم باقی نظراتمو ...
مجید مسنجرتو بده ... 
پاسخ:
آها نه اونا ایشاالله درست میشه.
مسنجر من هم infostare هستش حاج حسین.

این نظر رو خصوصی نمیکنم تا همه بخونن

خطابم به همه هست(به غیر یکی دونفر)

یا حداقل اونایی که باهاشون بیشتر رابطه داشتم

خیلی از دستشون دلگیرم

فقط همین

به هرحال این دوستی ها تهش اون چیزی که همه ما فکر میکردیم نشده ، نمیشه و نخواهد شد

شما ادامه بدید اگه به جایی رسیدید منم خبر کنید.

میگم در حال تجذیه شدن هستیم اینم از مریم خانم  نمیدونم چی باعث کدورت شده ...
مریم خانم چی شده که دلگیرید /
سلام
 ببخشید من مدتیه نت ندارم
والبته گرفتار درس و کارم هستم...شبکه اجتماعی ایده خوبیه من موافقم باهاش و قبلا هم گفتم بتونم کمکی کنم دریغ نمی کنم .....تنوع و امکانات شبکه بیشتر از وبلاگه ... بهر حال این جمع رو دوست دارم ... و امیدوارم همیشگی باشه جمعشون
ولی اداره شبکه بنحوی که مطابق با قوانین باشه!! خب سخته البته هدف هر شبکه اجتماعی فرق میکنه با شبکه های دیگه..یک مدیر کفایت نمیکنه ...چند نفر رو نیاز داره از اعضایی که همیشه میتونن باشن...
به نظرم شما اول هدفتون رو مشخص کنین با این شبکه به چی میخواین برسین صرفا جمع شدن دوستان!چه محتوایی باید داشته باشه ...
چون یه شبکه بعد مدتی اعضاش زیاد میشن صرف مختارنامه ایها نیستن ....
 بهر حال در مورد  وبلاگا و نتیجه نگرفتنشونم که بحثای کامل شد و من باهاشون موافقم دیگه تکرار نمی کنم ...
پاسخ:
سلام
بهتره نظرسنجی بذاریم ببینم اصلا دوستان با ساختن شبکه موافق هستن و یا نه
دوستان ببخشید اگه حرفی میزنم که ممکنه ناراحتتون کنه

واقعا ماها چقدر برای هم ارزش داریم؟؟

این محبت ها و توجه هامون تا چه اندازه واقعیه؟؟

یک هفته آقا مهرداد تو جمعمون نبودن.

کی نبودشونو حس کرد؟؟

کی فکر کرد ممکنه اتفاقی افتاده باشه؟؟

کی احساس کرد جاشون خالیه؟؟

اینه دوستی هامون؟؟

اینه محبت ها و توجه هامون؟؟

این همون وفایی که راه میریم و ازش دم میزنیم؟؟

من یه مدت تو جمعتون نبودم

و خودمم در این باره که خبری نداشتم از اتفاقات پیش اومده مقصر نمیدونم

من وقعا نمیدونم چی بگم؟؟

اول حس میکردم چون سنم از همه کمتره ،کمتر تو جمعتون حس میشم

فکر میکردم چون میدونین کوچکتر از همه هستن منو لایق نمیدونید .

با خودم دعوا داشتم که چرا سنمو بهتون گفتم.

اما با اتفاقات پیش اومده میبینم خیر

این محبت ها و توجه ها فقط برای من الکی نیس

برای بزرگتر از من هم تو جمع مختارنامه این قضیه صدق میکنه

یه ذره فکر کنیم ببینینم چقدر برا هم ارزش داریم...

چقدر در مقابل هم غرور داریم....

پاسخ:
اینطوری هم نیست آبجی صددرصد چون دوستان گاها تلفنی و پیامکی هم باهم ارتباط دارند.
۲۸ دی ۹۱ ، ۲۱:۲۶ الهام - مریم

عزیزم یه ذره باهات موافقم

اما یه عالمه مخالف!

حتما توقع نداری ما از ثانیه ها زندگی هم خبر داشته باشیم که؟

خوب مسلمه که هر کس برای خودش زندگی ای داره وتوی زندگی خودش کاری برای انجام دادن و مشغله ای برای پرداختن به اون.

نمیشه که همیشه تمام وقتمون پای صفحه مجازی اینترنت به صورت آنلاین در حال چک کردن اوضاع و احوال هم باشیم.

اما حد اقل من یکی شک ندارم خیلی از دوستان در حد توان جویای حال هم هستند.

حالا به بیوفایی بعضی ها کار ندارم

اما همه رو که با یه چوب نمیرونن!!!

خود من شاید با دوستان دنیای حقیقیم خیلی کمتر از دوستان دنیای مجازیم در ارتباط حتی تلفنی و اس ام اسی باشم.

در مورد آقا مهردادم از کجا میدونی که ما جویای احوالات مادرشون  و در جریان چرایی علت غیبت ایشون نبودیم؟

ایشون تازه دوشنبه اون خبر رو داد و منم روز 4شنبه مطلع شدم و به بقیه خبر دادم و همه هم. از ته دل نااراحت شدیم برای آقا مهرداد!

گل من خود شما فکر میکنی چقدر در شرایط عادی جویای حال دوستان هستی؟!

میدونم الان درگیر مشغلاتی هستی و شاید کمی گرفتار باشی

اما در ایام فراغتت خیلی در رفت و آمد بودی با بقیه بچه ها؟

من قصدم توبیخ شما نیست عزیزم

لحنم خواهشا اصلا تند نخون :)

فقط به نظر اونجوری قضاوت کردن درباره بچه ها کمی بی انصافیه!

۲۹ دی ۹۱ ، ۰۲:۱۲ مرضیه سادات
عزیزم مریم جون
اول اینکه خیلی خوشحالم که دوباره تو جمع میبینمت.
جات بین بچه ها خالیه.
البته امیدوارم  این حرفام رو پای محبتهای الکی نذاری!
عزیزم واقعا اونجوری که فکر میکنی نیست.
ببین الهام راست میگه خوب آدم مگه چقدر میتونه تو دنیای مجازی وقت بگذرونه یا در حال اس ام اس دادن باشه؟
بهرحال هرکس خونه و زندگی داره.
من که همین مقدارشم باز متهم هستم به اینکه همش در حال ارتباط با دوستامم تا اینکه تو جمع خانوادم باشم!
راجع به آقا مهرداد هم من فکر میکنم خیلی ها از بیماری مادر ایشون مطلع بودن.
من حتی جزئیات بیماری مادرشون رو هم میدونستم.
ولی خوب هر وقت از ایشون احوال میگرفتیم میگفتن شکرخدا بهترن.
همون روزی هم که پست گذاشتن من و چندتا دیگه از بچه ها خبر دار شدیم.
بقیه هم به مرور خبردار شدن.
مریم هم که برای ایشون پست توی وبلاگش گذاشت.
اینکه میگی یه هفته نبود کسی متوجه نشد خوب عزیزم به قوال الهام ما که نمیتونیم و نباید دم به دم از همدیگه خبر داشته باشیم.
شاید یکی بره مسافرت
شاید مریض بشه
یا هر اتفاق دیگه ای
باید یه اس ام اس به همه سند کنه که این اتفاق افتاده؟
آدما زندگی شخصی خودشون رو دارن و دوستان هم تا حدودی مجاز هستن که به حریم خصوصی همدیگه وارد بشن بیشتر از اون رو مجاز نیستن.
اما فکر میکنی ارتباط من و بهترین دوستم چقدره؟
هر روز داریم به هم اس ام اس میدیم یا داریم چت میکنیم؟
ما هر وقت به هم نیاز داشته باشیم از همدیگه خبر میگیریم.
و میدونیم که طرفمون آمادگی هرجور کمکی رو داره.
و این میشه دوستی!
ببین دوستی این نیست که همیشه و در هر لحظه از هم خبر داشته باشیم یا مرتب قربون صدقه ی هم بریم.
وقتی دوستی ایجاد میشه باید به حس دوستیمون به علاقه مون نسبت به همدیگه اعتماد داشته باشیم نه اینکه اگر یه هفته از دوستمون خبری نشد همه ی حسمون از بین بره که آره اون منو دوست نداره و همه ی حرفاش الکی بوده!
دوستان که نباید هر لحظه در حال اثبات علاقه شون به هم باشن.
وقتی یه بار دوبار به هم گفتن که علاقه دارن بی منت برای همدیگه کاری انجام دادن، سنگ صبور هم شدن این یعنی دوستی!
سلام
من زیاد وقت ندارم باید برم
به نظر من دوستی فقط به این معنی نیست که فقط تو دنیای مجازی با هم ارتباط داشته باشیم اگه ما با هم دوستیم باید از درد و غم و غصه هم خبر داشته باشیم
انسان به دوست خوب نیاز داره تابتونه بهش تکیه کنه
فقط تو وقت خوشی باهاش نباشه بلکه تو همه شرایطش کنارش بمونه و پشتیبانش باشه
من به دوستی ارزش زیادی قائلم و نمیذارم هیچ کدوم از دوستام از دستم دلخور بشن اگه ببینم یکی از دوستام منو فراموش کرده به خاطر اون روزایی که باهم بودیم بهش زنگ میزنم یا اس ام اس میفرستم دوستای مجازیم هم همینطورن
شاید خیلی هاتونم دیدین که من زیاد اس ام اس میزنم چون اگه از یکی بیخبر باشم دلم آروم نمیگیره اما اگه با یکی رابطم به هم بخوره دیگه باهاش کاری ندارم
از این حرفا منظورم این بود که دوستی دو نفر باید خیلی ارزش داشته باشه تا بتونه همیشه حفظ بشه.......
سلام مجید جان یادمه گفتی مهلت نظر سنجی تا پنجمه یعنی فردا...
الان اکثریت بیشتر از نیمی موافقن ... 
از مرضیه خانم درخواست کردم برای فردا پاتوقی حول همین موضوع تشکیل بده تا مستقیما با خود بچه ها صحبت کنیم .... 
شما هم هستی /

پاسخ:
دستت درد نکنه حسین جان
چه ساعتی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">