به یاد نماز نشسته زینب در شب عاشورا ...
جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۴۱ ب.ظ
امشب شام غریبان است که از یک سو بدن های زخم خورده و سر از بدن جدا شده شهیدان بر روی خاک فتاده و از سوی دیگر زنان مصیبت زده و از طرفی بانوی دل شکسته نزد تنها یادگار برادر در خیمه های سوخته او را دلداری میدهد زینب خسته است از فرط خستگی ناگه خوابش میبرد و در عالم رویا مادرش را میبیند و میخواهد شکوه عاشورا را پیش مادر بیان کند که حضرت فاطمه میفرماید تاب شنیدنش را ندارم چون هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین جدا میکردند من حاضر بودم اکنون برخیز و سکینه را پیدا کن زینب یک دفعه برخاست هر چه سکینه را صدا کرد او را نیافت سپس با ام کلثوم به دنبال او گشتند و در نهایت عزیز پدر را نزدیک قتلگاه پیدا کردند که دستش را به سینه پدر چسبانده بود و با جسم بی سر درد و دل میکرد....
۹۱/۰۹/۱۷