... به خدا سوگند اگر برادرم از من پیمان نگرفته بود که در پاى جنازه اش خونى ریخته نشود، به شما شمشیر زدن را نشان مى دادم.

... به خدا سوگند اگر برادرم از من پیمان نگرفته بود که در پاى جنازه اش خونى ریخته نشود، به شما شمشیر زدن را نشان مى دادم.

مرد دهانش را باز کرد که حرف بزند.
حسین گفت: " نه! چیزی نگو. حرفت را بنویس توی یک نامه و بده به من."
مرد نوشت: " کمکم کن. یک نفر پانصد سکه از من طلب دارد. پولش را می خواهد. من هم ندارم بدهم. "
نامه را که خواند هزار سکه داد به مرد.
گفت: " بدهی ات را بده، بقیه اش هم برای اداره ی زندگی ات. در ضمن فقط از سه نفر کمک بخواه؛ فرد با ایمان، جوانمرد و فرد اصیل و بزرگوار. "

توی مکان های تاریک، از نور پیشانی و گلویش شناخته می شد.گه گاه، عده ای این موضوع را امتحان می کردند.

پرسید:" آن کسی که آنجا وسط مسجد نشسته، کیست؟"
گفتند:" حسین پسر علی."
پیش خودش گفت بروم قربة الی الله کمی به او فحش بدهم.
آمد ایستاد روبه رویش. تا می توانست فحش داد و لعنت کرد. هم خوش را و هم پدرش را.
گفت شما منافقید، شما اسلام را خراب کردید و از این حرف ها.
وقتی خسته شد دهانش را بست.
حسین گفت: اهل شامی؟"
مرد گفت:" بله."
گفت:" می دانم شامی ها اینطور هستند. پس حتما غریبی و جایی هم نداری. بیا برویم خانه ی ما. مهمان ما باش. غذایی بخور. استراحتی بکن."
مرد بعدا می گفت:" دوست داشتم آن موقع زمین شکافته شود و من را ببلعد."


خلیفه ی سوم ابوذر را تبعید کرده بود به ربذه. به بیابانی بی آب و علف.
فقط برای اینکه به شیوه ی حکومتش اعتراض کرده بود.
گفت:" هیچ کس حق ندارد بدرقه اش کند."
امام علی بدرقه اش کرد با حسن و حسین.
حسین می گفت:" عمو جان! بی صبری نکن. از خدا کمک بخواه. نکند تسلیم شوی جلوی سختی ها و ستم ها. بی صبری نکن."

رفت ایستاد بالای قبر حمزه. گفت: “چیزی که به خاطرش میجنگیدیم دوباره افتاد دست ما، در حالی که شما یک مشت خاک شدهاید.”
حسین با این که سن و سالی نداشت گفت: “همیشه زشت باشی!” و ولش کرد توی بیابان و رفت.

پیرمرد داشت وضو می گرفت.
صدای دو پسر بچه را شنید. بحث می کردند که وضوی کدامشان درست است.
پیرمرد توجهی نکرد. آمدند پیش او.
گفتند : "ما وضو می گیریم؛ شما ببینید وضوی کداممان درست است." وضو گرفتند. صحیح و کامل.
پیرمرد خنده اش گرفت. گفت : " وضوی هر دوتان حرف ندارد. این منم که با این و سن و سال اشتباهی وضو می گیرم."
نقشه حسن و حسین گرفته بود.
