سال 1386 بود که اولین وبلاگم را در فضای مجازی ساختم در همون آدرس قبلی در بلاگفا و الان بعد از حدود شش سال از اونجا نقل مکان کردیم به اینور :) ، با این سرویس در نمایشگاه رسانه های دیجیتال آشنا شدم و خیلی اتفاقی داشتم برمیگشتم یه دفعه موتور جستجوی سلام را دیدم و به درخواست یکی از همکارهای شرکت بیان به پشت یکی از سیستم ها رفتم و شروع به امتحان این موتور جستجو کردم اولین چیزی که سرچ کردم وبلاگ خودم بود و وقتی دیدم که اولین وبلاگ را به عنوان وبلاگ خودم نشون داد به اون همکار گفتم خیلی موتور جستجوی خوبی دارید :دی
اصلا اون روز فکر نمیکردم که بخوام کلا وبلاگی را که شش سال باهاش بودم را منتقل کنم به اینور ولی نمیدونم چرا که از این سرویس خیلی خوش اومده و فکر میکنم از لحاظ برنامه نویسی و همیاری با کاربران هم خیلی زحمت کشیده شده و در سطح خیلی خوبی قرار داره.
درباره قالب وبلاگ جدید اگر دوستان نظری یا پیشنهادی دارن خیی خوشحال میشم بدونم :) ...
مستقیم برم سر اصل موضوع و اون قسمتی از صحبتهایی که مربوط میشد به مختارنامه
توی دیداری که در تاریخ 91/09/19 با آقای دارابی معاون صداو سیما داشتیم.
همون سوالی که همیشه داشتیم و داریم! را از آقای دارابی پرسیدم اینکه چرا شهرک مختارنامه باید تخریب بشه. هر چند گزارش مشروح این دیدار را خبرگزاری دانشجو گزارش کرده ولی خب کامل نیست.
به آقای دارابی گفتم امیدوارم فیلمهای تاریخی بیشتری ساخته بشه.
سریالهای تاریخی و فیلم های تاریخی ای که ساخته میشه مثل مختارنامه فاخر باشه و اینکه امیدوارم به زودی سریال تاریخی سلمان فارسی را از تلوزیون شاهد باشیم.
درباره شهرک مختارنامه گفتم و اینکه ما چهار هفته پیش این شهرک بودیم و شهرک را از نزدیک دیدیم با اقای فلاح در این باره صحبت کردیم و طبق گفته آقای فلاح نامه ای از قسمت حقوقی صدا و سیما را دریافت کردند مبنی بر انصراف قطعی صدا و سیم از خرید این شهرک و لودرهایی که ما دیدیم که آمده بودند که شهرک را خراب کنند پس چرا از اول اینقدر هزینه شد که حالا بخوایم این شهرک را خراب کنیم.
بهشون گفتم وقتی همچین شهرکهایی باشه دست کارگردان ها و تهیه کننده ها برای ساخت فیلم های تاریخی بازه و راحتتر وارد این عرصه خواهند شد همونطوری که دیدیم وقتی فیلم مختار تموم شد بلافاصله فیلم تاریخی دیگه ای در همین شهرک مختارنامه آغاز شد.
اما توضیحات آقای دارابی که فرمودند که قرار است بزرگترین شهرک تلویزیونی خاورمیانه ساخته شود که ماندگار باشد. شهرک مختارنامه ماندگار نیست اتفاقا من دیشب صحبتی با آقای میرباقری داشتم که ایشون هم همین نظر را داشتند که ما شهرک مختارنامه را فقط برای مختارنامه و به اصطلاحی یکبار مصرف ساختیم و اصلا صلاح نیست این شهرک نگه داشته بشه! ان شاالله این شهرک تاریخی بزرگی که قرار است ساخته شود شهرکی بسیار عظیم و با مصالح عالی ساخته خواهد شد که ماندگار باشد.
برگ ریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شد
حالا
رگبارهایت را تند تر کرده ای
می خواهی به زمستان برسی
لطفا
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش...
گویی تقدیر است همین حالا که بیازمایدمان
مقابل چشمانمان کربلا به پا میکند
برای حسین فقط اشک ریزان و مویه کنان بر سر و سینه میزنم؟
یا در امتحان ِ پر بلای کربلا مردانه ایستاده ایم؟
در مسیر هرچه به کربلا نزدیکتر میشدیم حادثه عاشورا پررنگتر در ذهنم نقش میبست و درصحن و سرای دل و چشم عزاخانهای به وسعت هستیام برپا کرده بودم.
و کربلا ...
فضا پر بود از عطر بال ملایک که فوج فوج میآمدند و بال به خاک کربلا میسودند و بار مییافتند و من چه سعادتمند بودم که همنفس ملایک شده بودم
خود را مهیای زیارت سلطان عشق کردیم و عازم حرم شدیم ...
شب هفتم امام هم تمام شد ...
ان شاالله عزاداری هاتون قبول باشه.
میخواستم یه چیزی بگم اینکه در محرم خیلی قشنگه مردم ما به اندازه توان خودشون نذر میکنن یکی هزار تومن، یکی یه میلیون تومن، یکی یه گوسفند، یه کیسه برنج، یکی صد تا گوسفند و ... هر کس به اندازه توان خودش، بعد این نذری ها پخته میشه و همه مردم سر این سفره میشینن، حالا بستگی داره یه کسی هر ده شب، یه کسی بیشتر.
خلاصه هر کس حداقل یه بار سر این سفره میشینه و این خیلی مهمه همونی که رحمت الهی را نازل میکنه وقتی خودمون به خودمون رحم کنیم قطعا خدا هم بهمون رحم میکنه ولی حواسمون باید باشه که این فقط برای این دهه محرم نباشه ...
التماس دعای زیاد دارم
این سخنان در محرم ایراد شده اند و اشاره به مصائب امام حسین و تنهایی شان هم در آن محوریت دارد، مناسب دیدم که آن را در وبلاگ بگذارم.
قربانِ دستهای بی نمک گوینده اش هم بشوم