سلام تازه یه نیم ساعته رسیدم تهران واقعا جای جالبیه جنوب اگر چه منطقه منطقهای جنگی است ولی دیگر خبری از صدای توپ و تانک و انفجار نیست.
این جا را سکوتی عمیق فرا گرفته و غربتی عجیب آدمی را به سوی خویش فرا میخواند.
دیگر لازم نیست با صدای شنیدن صدای سوت خمپاره روی زمین دراز بکشی.
آقا روح الله جام زهر را سر کشید تا امثال ما از صدای سوت خمپاره و گلوله تانک و آژیر موشک راحت بشوند و دیگر زحمت دولا راست شدن نکشند.
این جا همه موجی شدهاند.هر طرف را که نگاه میکنی صدای گریه و شیون و زاری است.
اشتباه نکن ! الان شب عملیات نیست و اینها سربازان همت نیستند که زار زار گریه کنند.اینها نسل سوم انقلاباند و نه از معبر که از دانشگاه و مدارس به اینجا آمدهاند با همان قیافههای عجیب و غریب.
اینها همانهایی هستند که قرار بود آرمانها و ارزشهای دهه شصتیهای انقلابشان را فراموش کنند ولی انگار از آنها دیوانهترند و این جا از اعماق وجودشان فریاد بیزاری از انسانهای فراموش کار را سردادهاند.پشت آمریکا بلرزد یا نلرزد فرقی نمیکند مهم این است که صدای آمریکا تا به حال یک گزارش هم از کاروانهای راهیان سرزمینهای نور پخش نکرده است.
این جا باید گوش جسم ببندی و گوش جان بگشایی تا از نزدیک صدای رزمندگان را بشنوی.این جا غلامعلی پیچک شب عملیات در بحبوحه جنگ گردان را نگه داشته تا با آنها سخن بگوید، ویا که سخن مهمی دارد.
نه ! اشتباه نکن.قضیه غدیر و معرفی جانشین پیغمبر در آن گرمای طاقتفرسا گذشت.امشب پیچک گردان را نگه داشته تا بگوید ما از انحلال انقلاب نمیترسیم بلکه ما از انحراف انقلاب میترسیم.شاید فکر میکرد که این جمله یادگار مهمی است که باید پیش از شهادت آن را بگوید تا برای نسل من به یادگار بماند و اگر این اتفاق نمیافتاد رسالتش را انجام نداده است.
امروز همت داشت برای نیروهایش سخنرانی میکرد.خودم شنیدم میگفت: من حاضرم در پوتین بسیجیهای واقعی آب بخورم.امسال آمده بودم راهیان نور تا با همت درد دل کنم.میخواستم تا از فرزند و همسرش گلایه کنم و از طرفداران این دو که در دانشگاه علیه بسیجی ها شعار میدادند "توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد "، "بسیجی جنگ نرفته دنبال پول نفته " و ...
ولی به دوکوهه که رسیدم دیدم همت دوباره مشغول سخنرانی است.ادب کردم و جملهای نگفتم و همه دردها را در خودم ریختم مبادا که سردار خیبر غصه بخورد ولی باز هم انگار بچههای اطلاعات عملیات کار خودشان را کرده بودند و آمار را از قبل به حاجی داده بودند.
یادش به خیر روز اول بعد از دوکوهه رفتیم شهرهانی به گفته مسئولین قرار نبود بریم ولی انگار دعوت شده بودیم خلاصه رفتیم چه جایی بود جایی که تعداد ترکش های روز زمینش از تعداد سنگ هایش بیشتر بود آره هنوز هم بعد از اینهمه سال هنوز هم تعداد ترکش هاش از تعداد سنگ هاش بیشتر بود .
همت در میان سخنرانی جواب همه یاوهگویان را داد.
حاجی گفت: خداوند در آسمان ملائکه را دارد و در زمین بسیجیان را.حرفش تمام نشده بوده بود که عدهای عصبانی شدند و این بار نه با فتوشاپ بلکه با قوطی رنگ سبزش کردند آنهم در اتوبان منتسب به خودش اتوبان شهید حاج همت.
امروز باکری مشغول خوشهبندی رزمندگان جبهه پس از جنگ است.آقا حمید هم درست مثل هدفمند کردن یارانهها همه رزمندگان را در سه خوشه قرار داده است.
یادش به خیر غروب شلمچه چه جایی بود چه غروبی بود یادش به خیر غروب فکه رمل هایی که هنوز هم داغ هستند یادش به خیر دست نوشته شهیدی که در فکه پیدا کرده بودنند امروز، روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره بندی کرده ایم. نان را جیره بندی کرده ایم. عطش، همه را هلاک کرده؛ همه را ، جز شهیدانی که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند. آن ها از دست ساقی عزیزی آب خورده اند. آبی که مزه آب کوثر می دهد...!
عده ای قرار است بیتفاوت نسبت به گذشته در پیچ و خم زندگی روزمره همه چیز را فراموش کند و عدهای کاملاً از گذشته خویش پشیمان شوند و برخلاف گذشته موضع بگیرند و اما عدهای معتقد به ارزش خواهند ماند و خون دل خواهند خورد.
شهیدی با این آیندهنگری هیچ گاه نگفت خانوادهاش خوشه چندمی است ولی....
خداوندا ما را این بار از خوشه سومیها قرار بده و خانواده شهید را نیز به ما ملحق بفرما.آمین یا رب العالمین.
این جا فضای جبهه و مملکت گل و بلبل است.همه زیر چتر امام خمینی جا میشوند.نه فتنهای وجود دارد و نه فتنهگری.
رزمندگان با خیال راحت مشغول جنگ با دشمن خارجی هستند.نه نفاق وجود دارد ونه منافقینی.نه درگیری و آشوب وجود دارد و نه برخورد مسلحانه.اینها همه ساخته دست ضرغامی در برنامه شاخص است.
امام اهل خشونت نبود و اصلاً با هیچکس مشکل نداشت.انصافاً همه مشکلات و دو دستگیها و سهمخواهیها برای دوران علی(ع) بود تا پیغمبر (ص).
شهدا هم در این فضای گل و بلبل مشغول نوشتن وصیتنامه هستند.اینها هم همگی موجی شدهاند.نمیدانم چرا در فضایی که امام خمینی(ره) در اوج محبوبیت به سر میبرد همگی در وصیتنامههایشان توصیه به اطاعت از ولی فقیه میکنند.
مگر اینها قرار است برای کدام نسل به یادگار بماند ؟ همت نوشته است در زمانه غیبت باید مطیع محض ولایت فقیه باشید.همت جان کولاک کردی با این آیندهنگریات.از کدام زمانه سخن میگویی و کجا را دیده بودی؟ نکند مخاطبت زمانه ماست که اطاعت از ولی فقیه جرم محسوب میشود.وگرنه در زمان امام(ره) که احتیاجی به این توصیهها نبود.بازهم از همه چیز میگذرم تا بیشتر به سفر بپردازم.
یادش به خیر طلائیه واقعا که طلائیه عجب طلائیه یادش به خیر موقعی که در سه راهی شهادت بچه ها با صدای آرام یا حسین گویان دور این گودال می چرخیدنند
در سه راهی شهادت نمیدانم چند شهید دادهایم و نمیدانم مساحتش چند متر مربع است ولی حاج عباس برقی میگفت: وقتی بچهها در این جا گیر کرده بودند و دشمن مدام بر روی آنها آتش میریخت تلی از آدم درست شده بود و استخری از خون.
وقتی مساحت زمین با حجم آتشی که در آنجا ریخته شده بود را گفت، بچه ها حساب کردند و به این نتیجه رسیدند که ممکن است در بعضی از نقاط شاید در یک متر مربع 3 بار یا 4 بار گلوله خمپاره فرود آمده باشد.میفهمی؟ یعنی در یک نقطه کوچک هیچ نقطه امنی وجود نداشته که رزمنده بتواند از آن به عنوان پناهگاه استفاده کند.
به خاطر همین است که میگویند در آن جا پاهایت را برهنه کن.چرا که خاک آنجا آغشته به خون شهداست و برای همین هم هست که خاکش را بهر تبرک میبرند.
یادش به خیر اروند یادش به خیر شعری که با بچه ها میخوندیم یادش به خیر برادر حسین ، برادر علی از همین جا دوباره ازت می خوام برادر حسین می دونم فردا شب در حرم امام رضایی تو رو خدا ما را هم دعا کن برادر علی خسته نباشی واقعا زحمت کشیدی
چقدر به دلم نشت این مصراع شعر که میگوید: "شهیدان را شهیدان میشناسند. " اگر شهیدان را غیرشهیدان میشناختند که جناب آبراهام لینکلن هم تراز باکری و همت قرار داده نمیشد و چقدر زیباتر است این سخن که بسیجی را بسیجی میشناسد.
بسیجی راهمت میشناخت که حاضر بود در پوتینهایش آب بخورد نه آنان که جنگ رفتن و تکهتکه شدن بسیجی را هم ندیده اند.
بگذار بگویند هر آنچه را که میخواهند بگویند ما را از شنیدن توهین و تهمتهای طرفداران شهید ابراهیم باکی نیست.
هنگام برگشت همه درد دلها را به حاجی گفته بودم همه توهینها را، همه برچسب زدنها را و همه بیادبیها را همه تنها ماندنها را ولی وقتی داشتم سوار اتوبوس میشدم حاجی آمد و در گوشم جملهای گفت که از خجالت آب شدم مثل اینکه دوباره از قبل بچههای اطلاعات عملیات همه چیز را گفته بودند و او همه اینها را میدانست.
حاج همت خودش دوره ما را تجربه کرده است و شکایت در مقابل وی معنا ندارد ولی با لبخند در گوشم گفت: حضرت روح الله به ما یاد داد که همیشه تا مبارزه هست ما تا آخر خط بایستیم و ما هم برای اینکه خیالش راحت بشود گفتیم حاشا که بسیجی میدان را خالی کند.شما هم مبادا تا خون در رگتان است میدان را خالی کنید نمیخواهد تا آخرین نفس پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت نرسد خیالتان راحت آخرین نفسهای دشمنان در راه است.
یادش به خیر .....