و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۸۹، ۰۳:۲۹ ب.ظ
و احساس کبوتر بودنم را تازه فهمیدم
و بستم رشته پرواز خود را با هزاران زائر دیگر
به قفل پنجره فولاد آقا هر چه محکمتر
و گفتم : ای کران تا بیکران صحن و رواقت
زائرم کردی و .............
متشکرم از این که حرف دلم را شنیدی یعنی اصلا باورم نمی شد اینجوری جور بشه اونم اینجوری صبح بهت زنگ بزنن بگن شنبه بریم مشهد عیدی بهتر از این نمیشه اول صبح ولادت امام حسین (ع) .
بگو تا نامه بر باشم ز بام خود هوایم کنم
برای یک سفر امشب دعایم کن که تا کرببلا پر گیرم
۸۹/۰۴/۲۴