صدیقه پهلو شکسته ...
من توی نجف پیش مولا همیشه روضه مادرمان را میخوندم و گوش میدادم، نمیدونم چرا امسال اینطوری شدم فکر میکنم وقتی روضه مولا را گوش میدم مادرمان هم راضی است، بالاخره مادرمان هر کاری کرد به خاطر مولایمان و دفاع از مولامون بود.
یک مرد تنـــــــهای غریـــــبه، از دیگــــــــران طـــعنه شنیـــده ...
داغ غریبـــی را چشیده، یک عمـر بی خوابــی کشیــده، دارد عجبـــ شوقـــی برای دیـــدن روی شــهیـــده ...
در شـــهر محنـــت زای کوفه، شــب گرد خستــه پای کوفــه، در کوچه ها آقـــای کوفــه، این رهبــــــــر تنهای کوفه ...
رد می شود از خواب شوم بی خیالـــی های کوفه ...
سی ســال اشــک و بی تبـــسم، سی سال درد و مرقــــــدی گم، سی سال تنـــها بین مردم ...
سی سـال خون دل، تلاطم، سی سال بی زهـــــــــــــــــــرا نخورده آب سرد و نان گندم ...
این آخر عشق و عبادت، شبها به گریه کرده عادت، مرد میان دار رشادت، بسته کمر بهر شهادت ...
یا فاطمه یا فاطمه گویان رود سمت سعادتـــ ...
با مردم از فردایشان گفت ... از آخر آخر زمان گفت ... از رازهای آسمان گفت ... حرف خدا را بی امان گفت ..
آرام بر بالای بام ماذنه رفت و اذان گفت ... الله اکبر ...
صدیقه پهلــــــــــــــــو شکسته .... از آسمان بازو شکستــــــــــــه ... فریاد میزد او شکسته ...
شد جلوه یاهو شکسته ... فرق امیرالمومنین تا اول ابرو شکسته ...
گویا مجتبی غریبانه مادرش را به خانه برگرداند دردهای مدینه را حس کرد ...
یه بار مادر را آورد خونه یا بار بابا رو ...
یکی از دوستان فرستاده بود برام این مطلب رو، جالب بود ...
.... چقدر داستانی که نوشتین جالب بود برام .... بی خود نیست الان همه اصحاب رسانه باید در حسرت کسی مثل شهید آوینی باشن . . . . سینما واقعا تشنه ی همچین آدماییه :(
خیلی تسلیت میگم ایام رو ... خیلی التماس دعا ...
+ با خوندن نوشته هاتون .. دلم پر کشید نجف ............