در مسیر عشق(4)
صبح ساعت 6:45 دقیقه گوشیم را گذاشته بودم زنگ بزنه ، روز حرکت 8/6/1390 مصادف با 29 ماه مبارک رمضان بود دقیقا ساعت 7:45 دقیقه روبه روی محل قرار ، بودیم جمعیتی به اندازه دو کاروان در محل موعود جمع شده بودند.
ساعت 8:30 با آقای حسینی مدیر کاروان تماس گرفتم درست سمت راستم ایستاده بودنند خلاصه نامه های شرکت شمسا را بهشون تحویل دادم .
جالب اینکه به همه ی کاروان کارت دادن به غیر از من و عنایتی ، بماند که اقای حسینی در سه سوت برامون کارت جور کرد و بهمون داد .
ساعت 8:50 دقیقه اتوبوس ها آمدنند یکی زرد و دومی قرمز ، زرده برای ما بود کاروان نسیم صبح یا به قول رفقای کاروان، طوفان شب !
ساعت 9 یا 9:05 دقیقه بود که بعد از خداحافظی حرکت کردیم به سمت نجف اولین ایستگاهمان ساوه بود .
قبل از ساوه در بین راه در رستورانی به نام ملت توقف کردیم و ناهار خوردیم تعجب نکنید همون طور که می دونید روزه بر مسافر واجب نیست بعد از مدتی از ساوه رد شدیم و به همدان رسیدیم البته این مدت خیلی زیاد بود و بعد از همدان ، کرمانشاه .
قبل از کرمانشاه در مسجدی بین راهی برای نماز مغرب و عشاء توقف کردیم یادم نمیره در اون مسجد بعضی ازنوجوانان رفته بودن روی پشت بام مسجد تا هلال ماه شوال را ببینن که از رادیو شنیدیم فردا عید فطر هستش .
همه کاروان خوابیده اند . منم چشمام رو هم میذارم .
بعد از کرمانشاه شهر مرزی مهران مثل اینکه از ایلام هم رد شده بودیم و من خواب بودم. از مهران تصور دیگه ای داشتم که با دیدن شهر تصورم 180 درجه عوض شد شب را در زائرسرایی به نام برادران عبدی یا خوابیدیم .
هنوز باور نمی کنی که داری به کربلا می روی مثل رویا می ماند!
یا علی