حریم مولا (6)
بعد از حدود نیم ساعت به سمت حرم مولا علی(ع) رهسپار شدیم همه کاروان با هم و از مسیری جالب مسیر حرکت ما کلا در نجف به سمت حرم خط سبزه بود در حالی که باید از اون خط زرده میرفتیم .
معمولا شب ها که می رفتیم حرم کلی سگ سر اون پیچ اولی بود از اون سگهای خفن .
خلاصه در راه حرم بودیم ، تازه هوا تاریک شده بود .
نوری از خانه های نجف بیرون نمیومد سوت و کور از روحانی کاروانمون حاج اقا ریاضت می پرسم چرا هیچ نوری از این خونه ها بیرون نمیاد گفتن که در عراق معمولا سه ساعت بیشتر برق نیستش حالا این سه ساعت میتونه روز باشه یا شب ، هتل ها هم موتور برق دارن.
از اولین تفتیش عبور می کنیم در راه حرم هستیم تازه چراغ ها روشن میشن ، بارگاه ملکوتی مولا با نوری زرد رنگ از دور پیداست.
یکی از همسفرا بهم میگه همین دیروز بود سر سفره افطار از تلوزیون حرم مولا را می دیدیم آری یه آن یاد سفره های افطار افتادم که تلوزیون همیشه مستقیم از حرم امیرالمومنین برنامه داشت.
دومین تفتیش و سومین، رسیدم دارم وارد حریم مولا میشم غمی عجب توی سینمه ...
سلام مولا جان.... سلام علی جان .....
اصلا باورم نمیشد روبه روی ایوان طلای امیرالمومنین هستم .
راستیتش اولین چیزی که به ذهنم رسید جنگ صفین بود که اگه نبودند به ظاهر مسلمان هایی که مولا را مجبور کنند به مالک بگوید برگردد شاید دیگه امامان ما آنقدر مظلوم نبودند ، شاید دیگه کربلایی وجود نداشت ، شاید ....
آرامشی عجیب را حس می کنی.
حرم امن مولاست.
نمی دانی چه می کنی، نمی دانی کجا می خواهی بروی.
هر جا پایت رفت می روی، نه! هر جا دلت رفت می روی.
ولی هیچ جا بالا سر آقا نمی شود.
یا علی