بچهی خیمه ها ...
جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۴۷ ب.ظ
بچه ها توی پیادهرو کنار تیر برق چادرهای مشکی مادرشان را به هم بسته بودند خیمه راه انداخته بودند ، تعزیه بگیرند.
قرار داشتند هرکدام چیزی بیاورند پرچم ، لباس ، چادر ، زیلو ، کتری ، استکان و...
کوچکترین آنها که چیزی نداشت بیاورد خودش جلوی سرباز قرمز پوش روی زمین انداخت گفت :
من می شم بچهی خیمه ها، منو بزنید!
محمدحسن ابوحمزه
۹۲/۰۹/۲۹
چطوری؟
چند روزه به فکرم زده بدون کاروان برم کربلا! از اینایی که میرن لب مرز ویزا میگیرن و بعد یا علی کربلا....
دارم اطلاعات جمع میکنم، میگن کار سختی نیست، خطری هم نیست چندان.
دعا کن واسمون برادر...
یاهو