آب به خیمه نرسید فدای سرتــــــــــ ...
سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۴:۳۹ ب.ظ
عباسِ زینب ...
اکنون عباس من! با چشم هایی که دمی تا به صبح نیاسوده است چگونه سر میکنی؟!
و چگونه نخل های پر از دشمن را زیر و زبر می کنی!؟
این درست که چشم امید بچه ها به توست.
این هم درست که نبض عطش بچه ها در دست های توست.
و این نیز از چشم تو پنهان نیست که ده ها جفت چشم عطشناک و مضطرب هر لحظه خیال آب را در نگاه خود قاب میگیرند
اما یقین بدان که همه این کودکان تو را بیشتر از آب دوست دارند و همه جهان را با دست های تو عوض نمی کنند
باور کن که همه این کودکان حاضرند از عطش جان بسپارند اما جان تو را در مخاطره نبینند
باور کن که همه کودکان حاضرند دلهای کوچکشان را پیش نگاه نگران تو سر ببرند و تمام حیاتشان را برای یک لحظه بیشتر ماندنت قربان کنند
آب مهم نیست عباس جان و دلم! خودت را دریاب! ...
اکنون عباس من! با چشم هایی که دمی تا به صبح نیاسوده است چگونه سر میکنی؟!
و چگونه نخل های پر از دشمن را زیر و زبر می کنی!؟
این درست که چشم امید بچه ها به توست.
این هم درست که نبض عطش بچه ها در دست های توست.
و این نیز از چشم تو پنهان نیست که ده ها جفت چشم عطشناک و مضطرب هر لحظه خیال آب را در نگاه خود قاب میگیرند
اما یقین بدان که همه این کودکان تو را بیشتر از آب دوست دارند و همه جهان را با دست های تو عوض نمی کنند
باور کن که همه این کودکان حاضرند از عطش جان بسپارند اما جان تو را در مخاطره نبینند
باور کن که همه کودکان حاضرند دلهای کوچکشان را پیش نگاه نگران تو سر ببرند و تمام حیاتشان را برای یک لحظه بیشتر ماندنت قربان کنند
آب مهم نیست عباس جان و دلم! خودت را دریاب! ...
۹۱/۰۶/۲۱
بیا برگرد خیمه ای علمدارم...
منو تنها نگذار ای کَسو کارم... کَسو کارم...
آب به خیمه نرسید, فدای سرت, فدای سرت, فدای سرت...