امروز تو مترو فهمیدم که امثال حاج کاظم ها، امثال عباس ها هنوز هم خیلی جاها غریب هستند ....
مگه ما قول ندادیم با امثال عباس مهربونتر باشیم؟ ...
گذشته از شوخی ، نشده که با امثال عباس ها - که حافظ امنیت ملی ما هستند - مهربانتر باشیم . دلیلش هم واقعاً همان " زمونه و مشغله و دوری " ما است . مهربانی با عباس ها کار دولتی نیست که ردیف بودجه و آیین نامه و ابلاغ بخواهد . گم شدیم وسط این زمونه و مشغله و دور شدیم از امثال عباس ها وگرنه جمهوری اسلامی را با شیش و بش چه کار ؟ جمهوری اسلامی را با این همه آفت مزاحم فرهنگی چه کار ؟ جمهوری اسلامی را با تنش زدایی چه کار ؟ جمهوری اسلامی را با تجمل گرایی چه کار ؟ جمهوری اسلامی را با غیر خودی و بیخودی و نخودی چه کار ؟ یک وقت فکر نکنی که مهربانی با عباس ها یعنی "یخچال ، کولر ، بلیط هواپیما و هزار چیز دیگه که من نمی دونم " که آن وقت ... آن وقت در این وبلاگ را باز می کنم که "تا قلبتان واینساده بفرمان برید" .شاید مهربانی با عباس ها (به قول حمید داود آبادی) یعنی سُر نخوردن روی خون شهدا . خیلی طولانی شد . اسکالپل