أَفِی اللّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
مگر در باره خدا پدید آورنده آسمانها و زمین تردیدى هست؟
سوره ابراهیم آیه ده
أَفِی اللّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
مگر در باره خدا پدید آورنده آسمانها و زمین تردیدى هست؟
سوره ابراهیم آیه ده
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ .. بقره 30
من در زمین جانشینی قرار خواهم داد.
پروردگارا آیا کسی را قرار میدهی که فساد و خون ریزی کند؟
پرودگار فرمود من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید ...
نامش " حارث " بود.
اهل آسمان همه می شناختندش.
آوازه نمازهایش همه جا پیچیده بود.
داستان از انجا شروع شد که ناگهان روال همیشگی زندگی اش ریخت به هم.
خدا از همه خواسته بود که به پای آدم (ع) بیفتند. و این سخت بود.
انگار حسی تازه را ته ِ ته ِ دلش یافته بود. حسی غیر از این همه سال پرستشی که ریخته بود پای خدایش.
خودش! به خدا گفت: " قول می دهم تا ابد عبادتت کنم. برای تو سجده کنم ولی برای این آفریده ات هرگز! " حرف کمی نبود.
حرف روی حرف خدا زده بود.
خدای مهربان از او پرسید: " چرا نمی خواهی از سجده گذاران باشی؟ " انگار او اصلن نفهمیده بود، در مقابل چه کسی ایستاده و دارد سوال چه کسی را جواب می دهد.
گفت: چون من موجودی نیستم که به مشتی خاک سجده کنم." داشت همین عبادتهای نفهمیده اش را به رخ خدا می کشید.
و خدا...
خدای مهربان او را از خودش راند. از مهربانی ِ قشنگش!
حسینیه دل
پ.ن :خوبتر که فکر می کنم می بینم چیزی که "حارث" را " ابلیس" کرد دلش بود.
او می خواست خدا را هر جور که دلش می خواهد بپرستد نه آن جور که خدا می خواهد....
آنها می بینند در حالی که نمی بینند ...
و اگر خدا بخواهد این ایمان ظاهرى را هم از او مىگیرد، که از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فریبش را نخورند
(اما خدا چنین چیزى را نخواسته است) ...
صفحه 89 تفسیر المیزان
فقط تیتر را خوندم و آیه 82 سوره مبارکه مائده در ذهنم آمد که :
خداوند، منافق را به اشخاصِ در باران ماندهاى تشبیه کرده که مشکلات بارانِ تند، شب تاریک، غرّش گوش خراش رعد، نور خیره کنندهى برق، و هراس و خوف مرگ، او را فرا گرفته است، امّا او نه براى حفظ خود از باران پناهگاهى دارد و نه براى تاریکى، نورى و نه گوشى آسوده از رعد و نه روحى آرام از مرگ.
۱) نقشهها وتوطئههاى منافقان، به اراده الهى ناتمام مىماند. «ذهب اللّه بنورهم» ...
۲) طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذهب اللّه بنورهم» ...
۳) منافقان، لجاجت و تعصّب دارند. «فهم لا یرجعون» ...
۴) منافقان بدانند که خداوند بر آنها احاطه دارد و هر لحظه اراده فرماید، اسرار و توطئههاى آنها را افشا مىکند. «و اللّه محیط بالکافرین» ...
۵) سرانجام نفاق، به کفر منتهى مىشود. «و اللّه محیط بالکافرین» ...
۱) مسلمانان باید به ترفند وشعارهاى به ظاهر زیباى منافقان، آگاه شوند. «الا» ...
۲) منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون» ...
۳) منافقان، روحیّه امتیاز طلبى و خود برتربینى دارند.«انؤمن» ...
۴) تحقیر مؤمنان، از شیوههاى منافقان است. «کما آمن السفهاء» ...
۵) بدتر و دردآورتر از هر دردى، جهل به آن درد است. «لکن لا یعلمون» ...
۶) به هر اظهار ایمان، نباید اعتماد قطعى کرد و باید مواظب عوامل نفوذى بود. «قالوا آمنّا» ...
نکتـــــــــــــه : تماس وارتباط منافقان با مؤمنان، آشکار وعلنى است ولى تماس آنان با کفّار یا سران و رهبران خود، سرّى و محرمانه، در نهان و خلوت صورت مىگیرد.
۷) کیفرهاى الهى، متناسب با گناهان است. در برابر «انّما نحن مستهزؤن»، «اللَّه یستهزئ بهم» آمده است ...
۸) منافق، سود و زیان خود را نمىشناسد ولذا هدایت را با ضلالت معامله مىکند. «اشتروا الضلالة بالهدى» ...