کربلا رفتن، شاید آرزویی باشد که در دل هر محبِ حسینی تا ابد جاریست…
اما یادمان نرود رفتن شرط نیست! در کربلا ماندن و کربلایی شدن یعنی،
با حسین تا ابد بودن، بدون هیچ شرطی …
کربلا رفتن، شاید آرزویی باشد که در دل هر محبِ حسینی تا ابد جاریست…
اما یادمان نرود رفتن شرط نیست! در کربلا ماندن و کربلایی شدن یعنی،
با حسین تا ابد بودن، بدون هیچ شرطی …
زینب جان! شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما "بی حسین" شدن تو بود ...
پیش ازآنی که عزادار مُحرم باشی
سعی کن درحرم دوست تو مَحرم باشی
پانزدهمین منزل «عقبه» و «عقبة البطن» نامیده شده است.
امام در روز جمعه بیست و پنجم ماه ذی حجة الحرام در این منزل بار نهادند.کسی که مسیر مکه را طی می کند، قبل از قاع به این منزل می رسد. بنابراین , عقبه منزلی در مسیر حج است.
آب اینجا، از « بنی عکرمه» از « بکر بن وائل» است.
روایتی با سند بسیار قوی از ابن قولویه است که وقتی امام از « عقبه البطن» بالا آمدند، به یاران فرمودند:
« خود را کشته می بینم».
گفتند: « آن چگونه است یا اباعبدالله؟»
فرمود:« رویایی دیده ام».
پرسیدند: « آن چیست؟»
فرمود: « سگانی را دیدم که مرا گاز می گرفتند، شدیدترین آن ها بر من سگی بود که به برص و پیسی مبتلا بود»
وقتی دلــــــ ها برای تو تنگ می شوند،
نفس ها هم می رود و انگار خیال باز آمدن ندارند...
می گویند همیشه دست بر سینه که بگذاری قلب آرام میشود...
اما این بار، زمان ایستاده انگار...
و همچنان از پس قرن ها صدای هل من ناصر تو می آید...
هنوز هم اندکند لبیکـــــــــ گویان...
باز هم نفس ها میان غبار اندوه به شماره افتاده...
دل ها به رنگ خون...
نوری سرافراز بر سر نی می تابد و سیاهی بیرق با نوای عشق تــو به رقص آمده...
مُحرم است...
این الطالب بدم مقتول بکربلا…
این جمعه یک چشمم اشک
و یک چشمم منتظر است!
اما می دانم…
جمعه ی بهتری خواهد آمد …