آنها می بینند در حالی که نمی بینند ...
و اگر خدا بخواهد این ایمان ظاهرى را هم از او مىگیرد، که از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فریبش را نخورند
(اما خدا چنین چیزى را نخواسته است) ...
صفحه 89 تفسیر المیزان
آنها می بینند در حالی که نمی بینند ...
و اگر خدا بخواهد این ایمان ظاهرى را هم از او مىگیرد، که از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فریبش را نخورند
(اما خدا چنین چیزى را نخواسته است) ...
صفحه 89 تفسیر المیزان
سه ماه قبل از عید بود که با یکی از بچه های دانشگاه داشتیم صحبت میکردیم که الان برای نشون دادن جلوه صحیح از اسلام نیاز به خیلی کارها داریم که یکی از اونها ساخت موزیک و کلیپ تصویری هستش، خدا را شکر جبهه فرهنگی انقلاب چند تایی موزیک در این زمینه ها ساخته است امروز اتفاقی به ترانه زیبا و قدیمی سامی یوسف که برای سال 2005 هستش رسیدم، کلیپی که به صورت خیلی زیبا توی پنج دقیقه گوشه ای از زیبایی های تمدن اسلامی را به نمایش گذاشته است.
کلیپ با نشان دادن چند صحنه از بزرگترین مساجد دنیا شروع می شود: مساجد آنکارا و تاج محل.
سپس دوربین به لندن می رود. لندن و همان ساعت معروف و میدان ها و خیابان های تمیز.
سامی یوسف را می بینیم کت و شلوار به تن، کروات زده در حال عبور از خیابان. شعری را به انگلیسی شروع به خواندن می کند.
وارد اتوبوس که می شود کنار پیرمردی می نشیند و به خوش و بش کردن با او می پردازد. وقتی پیرزنی به اتوبوس داخل می شود از جایش بلند شده، دست به میله می گیرد تا او سر جایش بنشیند. به شرکت که می رود از همه موثرتر در بحث شرکت دارد.
سامی مسلمان در لندن یک اقتصاد دان زبده است
قسمت بعد به زبان ترکی است و در آنکارا بازی شده است.
مساجد زیبای آنکارا نشان داده می شود که نشانی از ابهت و اقتدار تمدن اسلامی است.
سامی یوسف در اینجا نیز در حال عبور از خیابان است. این بار با ظاهری شرقی تر.
سازش را هم به دوش انداخته است. برای اجرای موسیقی و پیوستن به ارکستر به یک سالن می رود. همه در حال آماده شدن هستند و سامی در گوشه ای نشسته است و قرآن می خواند. در نواختن ویولن به نظر می رسد که از همه سر زنده تر است و بهتر می نوازد.
سامی مسلمان در آنکارا یک موسیقی دان است. این بار شعر به زبان هندی است. همراه با سامی به تاج محل می رویم. سامی مسلمان در تاج محل یک معلم است. در کلاس درس ایستاده است و شعری را پای تابلو نوشته و آموزش می دهد.
درس که تمام شد با بچه ها می روند دیدن تاج محل.
بچه ها را جمع کرده و برایشان حرف می زند. می روند روی چمن ها فوتبال بازی کنند.
بچه ها شاد و خندان دنبال آقای معلم می دوند.
هر چه هست حیات است و زنده گی...
در مصر شعر نیز عربی است. قسمت مصر با نمایش اهرام شروع می شود. از اهرام می رسیم به مساجد مصر.
شاید می خواهد بفهماند که کدام ماندگارترند، مساجد یا اهرام؟
آقای سامی مسلمان که این بار او را خوب می شناسیم و به او علاقه داریم، کاملاً شرقی است.
مثل ما در خیابان از وسط میدان عبور می کند. دنبال اتوبوس می دود ، از در پشت سوار می شود، سرش را از پنجره بیرون کرده است و آواز می خواند. از بازار عبور می کند. آقای سامی مسلمان در مصر یک چوب کار است.
می بینیم که در یک کارگاه چوب کاری مشغول به کندن یک طرح بر روی قطعه ای از چوب است.
کار تمام می شود و سامی قطعه را بالا می گیرد. نوشته است : الله الله ...
نازم به چنین صلاه و صومی که اینگونه ادا نموده عباس ...
با دوست مشهدیم خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم به سمت راه آهن قبلش تو صحن انقلاب چهار نفری نشسته بودیم و روضه ...
توی ماشین به ایمان گفتم ایمان صدات گرفته ها، راننده گفت چرا؟ گفتش چیزی نیست روضه خوندم
گفتش برای من هم میخونی؟ عصر جمعه است روضه عباس دلم میخواد ...
هیچی ایمان هم شروع کرد تو تاکسی و روضه عباس ...فایل صوتی اش را ضبط کردم.
شنیدم دستهایت را بریدن ...
شنیدم کام عطشان جان سپردی ...
خلق میدانند که در بهداری قرب حسین
دردها را بیشتر عباس درمان میکند ...
اسبهایی بودند
که وقتی نعل تازه خوردند
آرزو کردند کاش بمیرند
و نتازند...
ابرهایی بودند
که دلشان می خواست ببارند
وقتی صدای گریه کودکانه ای از خیمه ای بلند شد ...
یک آقایی بود
که غربت هفتاد و دو نفر را تنها
به دوش می کشید ...
یه جوانی بود
وقت ِ رفتنش که رسید
هراس تنهایی به جان ِخیلی ها افتاد. ...
روضه های ما