از صفای ضریح دم نزنید ...
حرفی از بیرق و علم نزنید ...
گریه های بلند ممنوع است ...
روضه که هیچ، سینه هم نزنید ...
کربلا رفته ها، کنار بقــــــــــــیع، حرفی از صحن و از حرم نزنید ...
زائری خسته ام نگهبانان، به خدا زود میروم نزنید ...
زائری داد زد که نامردان تازیانه به مادرم نزنید ...
غربت مــــــا بدون خاتمه است ... مادر ما همیشه فاطمه است ...
کاش درهای صحن وا بشود، شوق در سینه ها به پا بشود، کاش با دست حضرت مهدی، این حرم نیز باصفا بشود ...
کـــاش با نغمه حسیـــــ ن حسیــــــــ ن این حرم مثل کربلا بشود ...
در کنار مزار ام البنین ، طرحی از علقمه بنا بشود ...
پس بسازید پنجره فولاد ...
عقده هامان تمام وا بشود، چهارتا گنبد طلایی رنگ ، چهارتا مشهد الرضا بشود ...
این بقیــــــــــــع که این چنین خاکی است، رشک پروانه های افلاکی است ...
در هوایش ستاره می سوزد ...
سینه با هر نظاره می سوزد ...
هشت شوال آسمان لرزید ... دید صحن و مناره می سوزد ...
بارگاه بقیـــــــــ ع ویران شد ... دل بی راه و چاره می سوزد ...
این حرم مثل چادر زهراست، که در اینجا دوباره می سوزد ...
این حرم مثل خیمیه زینب ... که در اوج شراره می سوزد ...
سال ها بعد قدری آن سوتر چند قرآن پاره می سوزد ...
خب نمیدانم چرا شب عید قربان یاد بقیع افتادم و ...
سال ها بعد قدری آن سوتر چند قرآن پاره می سوزد ...
عیدتون مبارک ...
http://www.zakerin.ir/12577-F.html?action=My.MyPage&Part=MyFav
قرآن را تفسیر کردند ...
آیهـ آیهـ ... شرح کردند ...
شرحه شرحه ...
ورق ورق ...
اربا اربا ..
قول حسین(علیه السلام)، قول است
گفته بود به کوفیان می آیم
آمد کوفه
حتی با سر بریده …!
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام…
عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو...
واین هر دو، عقل وعشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
در روز هشتم ذی الحجه، یوم الترویه، امام حسین آگاه شد که عمرو بن سعید بن عاص با سپاهی انبوه به مکه وارد شده است تا او را مخفیانه دستگیر کنند و به شام برند و اگرنه ... حرمت حرم امن را با خون او بشکنند.
آنان که رو به سوی قبله خویش نماز می گزارند معنای حرمت حرم امن راچه می دانند؟ کعبه آنان که درمکه نیست تا حرمت حرم مکه را پاس دارند؛ کعبه آنان قصر سبزی است در دمشق که چشم را خیره می کند. آنجا بهشتی است که در زمین ساخته اند تا آنان را از بهشت آسمانی کفایت کند... و از آنجا شیطان بر قلمرو گناه حکم می راند، بر گمگشتگان برهوتِ وهم ، بر خیال پرستانی که در جوار بهشت لایتناهای رضوان حق، سر به آخور غرایز حیوانی و دل به مرغزارهای سبزنمای حیات دنیا خوش داشته اند، حال آنکه این همه، سرابی است که از انعکاس نور در کویر مرده دل های قاسیه پیدا آمده است .
کعبه قبله احرار است . رستگان از بندگی غیر؛ اما اینان بت خویشتن را می پرستند.
امام برای اعمال حج احرام بسته است و لکن اینان احرام بسته اند تا شمشیرهای آخته خویش را ازچشم ها پنهان دارند ...
شکستن حرمت حرم خدا برای آنان که کعبه را نمی شناسند چندان عظیم نمی نماید و اگر با آنان بگویی که امام حسین(ع) برای پرهیز از این فاجعه مکه را ترک گفته است در شگفت خواهند آمد...
اما آن که می داند حرم خدا نقطه پیوند زمین و آسمان است ، درمی یابد که شکستن حرمت حرم آن همه عظیم است که چیزی را با آن قیاس نمی توان کرد. بلا در کمینِ نزول بود و ابرهای سیاه ازهمه سو ، شتابان ، بر آسمان دره تنگ مکه گرد می آمدند و فرشتگانِ همه آسمان ها در انتظار کلام « کُن » بی قرار بودند ؛ و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون . در میان « کُن » و « یکون» تنها همین « فا » ( ف )فاصله است ، و آن هم در کلام ، نه در حقیقت . آیا امام که خود باطن کعبه است ، اذن خواهد داد که این بدعت عظیم واقع شود و حرمت حرم باخون او شکسته شود؟ ... خیر.
امام حج را با نیت عمره مفرده به پایان بردند و آنگاه عزم رحیل را با کاروانیان در میان نهادند: « الحمدلله ، ماشاءالله و لا قوه الا بالله و صلی الله علی رسوله ... مرگ ، بر بنی آدم ، چون گردن آویزی بر گردن دختری زیبا آویخته است ، و چه بسیار است وَلَه و اشتیاق من به دیدار اسلافم ، چون اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف ؛ و برای من قتلگاهی اختیار شده است که اکنون می بینمش . گویا می بینم که بند بند مرا گرگان بیابان ، بین نواویس و کربلا از هم می درند و از من شکمبه های خالی و انبان های گرسنه خویش را پر می کنند .» «گریزگاهی نیست از آنچه بر قلم تقدیر رفته است . رضایت خدا ، رضایت ما اهل بیت است ؛ بر بلایش صبر می ورزیم و او نیز با ما در آنچه پاداش صابرین است وفا خواهد کرد . اگر پود از جامه جدا شود، اهل بیت نیز از رسول خدا جدا خواهند شد ... آنان در حظیره القدس با او جمع خواهندآمد ، چشمش بدانان روشن خواهد شد و بر وعده ای که بدانان داده است وفا خواهد کرد . اکنون آن که مشتاق است تا خون خویش را در راه ما بذل کند و نفس خود را برای لقای خدا آماده کرده است ... پس همراه با عزم رحیل کند که من چون صبح شود به راه خواهم افتاد . ان شاءالله .»
ور بپرسی راست، گویم راست ...
میتوانست او اگر میخواست.
قاصد: عقب نشینی.
عمره: عقب نشینی به کجا؟
قاصد: به کوفه.
عمره: چطور ممکن است؟
قاصد: خیانت بانو خیانت، مهلب حقه ای کرد عرب به عجم ظنین شد، لشگر از هم درید.
عمره: پس کیان و بن کامل چه میکردند؟
قاصد: امیر لشگر بن شمیط بود بانو، اصرا داشت عجمان از اسبان پیاده شوند، عجمان پیاده شدند و دوییت افتاد کیان و بن کامل هر دو به خاک افتادند ...