صورت، قلب، سیلی، تیر...
جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۵:۴۳ ب.ظ
دعوا شده بود، آقا امیرالمومنین رسید.
گفت: آقای قصاب ولش کن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره.
گفت: ولش کن بزار بره.
گفت: به تو ربطی نداره و دستشو برد بالا، محکم گذاشت تو صورت علی(ع)
آقا سرشو انداخت پایین و رفت.
مردم ریختن، گفتن فهمیدی کیو زدی؟
گفت: نه فضولی می کرد زدمش.
گفتن: زدی تو گوش علی، خلیفه مسلمین.
ساتورو برداشت دستشو قطع کرد، گفت: دستی که بخوره تو صورت علی دیگه مال من نیست.
امام عصر: هر گناهی که شیعیان ما انجام می دهند، همچون تیری ست که بر قلب ما می نشیند.
صورت، قلب، سیلی، تیر...
۹۲/۱۱/۲۵