بین الحرمین ... (12)
يكشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۰، ۰۱:۰۰ ق.ظ
نگاه اولم به گنبد حضرت ابالفضل (ع) افتاد مثل نجف باورم نمیشد کربلا هستم .
سقای کودکانم .... بر لب رسیده جانم .....
اگر که تشنه کامم ....... از باده تو مستم ..... چه غم اگر جدا شد در پای تو دو دستم .......
و حالا سمت راستم گنبد امام حسین(ع) با پرچمی سرخ ....
نمی دونم چی بگم نمی تونم توصیفش کنم ، نمی دونم چه جوری بنویسم.
وارد حرم امام حسین (ع) می شوم حسین منی و انا من حسین پرده را کنار میزنم،ضریح شش گوشه آقا روبه رومه هنوز باورم نمیشه کربلا هستم.
فقط یه گوشه می شینم . هر طرف را نگاه می کنم یه ضریح می بینم : ضریح 72 تن ، ضریح حبیب بن مظاهر ، ضریح سید ابراهیم.
حیف باید زود برمیگشتیم تا به آخرین ماشین که می رفت هتل برسم بیشتر از 10 دقیقه نتونستم در حرم امام حسین(ع) بمونم سریع رفتم حرم حضرت عباس .
برگشتیم به آخرین ماشین رسیدیم وقتی رسیدیم هتل ساعت دو بود خوابیدیم ...
۹۰/۰۸/۲۲
شریعتی می گفت:
«در عرب وقتی دو قبیله ی در حال جنگ به ماه حرام میرسیدند جنگ را وامی نهادند. در این فاصله ی حرمت، بر سر خیمه ی رئیس قبیله یا پرچم سرخ بود یا سفید. سفید به معنای صلح و سرخ به معنای ادامه ی قتال پس از ماه حرام. بر سر گنبد حسین عزیز ما پرچمی سرخ برافراشته اند.. بگذارید این سالهای حرام بگذرد!..»
یا علی