اینجا و اونجا وقتی برات فرق میکنه که چشمات روی یه نقطه متمرکز نباشه ...
وقتی روی یه نقطه متمرکز باشی دیگه فرقی نداره اینجا نشسته باشی یا یه نقطه دیگه از دنیا ...
فقط اون نقطه ای را میبینی که همیشه میدیدی یا همیشه دوست داشتی ببینی ...
فقط تیتر را خوندم و آیه 82 سوره مبارکه مائده در ذهنم آمد که :
اما بریم سراغ داستان سوم کتابی که دیروز خریده بودم.
می گفت: هر وقت درخت قدیمی را می بینم، یاد مادربزرگم میوفتم که عصرها توی ایوان، می نشست و با تسبیح گِلی اش ذکر می گفت.
وقتی قیافه متعجب من را دید لبخندی زد و یکی از برگهای کوچک و نازک نهال نارنجی که پدرش تازه کاشته بود بین دو انگشت شصت و سبابه اش گرفت و در حالی که با آرامش لمسش میکرد، گفت: باور کن هر وقت به این آیینه نگاه میکنم یاد بچه های دبستانی ای میوفتم که به نماز ایستاده اند، دستهای کوچکشان را تا بالای صورت بالا آورده و می خوانند ربنا آتنا ...
اون روز چیزی نفهمیدم، امشب که داشتم قرآن میخوندم رسیدم به اینجا که :
تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِیهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ
وَلَٰکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ ۗ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا.
محمد رضا آتشین صدف